حسین طهماسبی

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1404

حسین طهماسبی

@i_hossein

8 دنبال شده

3 دنبال کننده

i_hoccein
i_hoccein

یادداشت‌ها

        دیدگاه بسیار محترم آقای یوسا درباره نقش ادبیات در شکل گیری دنیای مدرن، همزیستی انسان ها با یکدیگر، درک متقابل افراد نسبت به هم، و کاهش ریسک تبدیل افراد به یک دیکتاتور یا آنارشیست به نظرم کاملا درست، قابل احترام و از سر تجربه و درک بالای ایشون از ادبیات و مطالعه ادبیات هست...
گفته هاشون درباره زیبایی ادبیات هم بس دل انگیز و جذابه... 
تنها جایی که اینجوری بودم که(خب اینجا من هم نظر با آقای یوسا نیستم ولی خب من خودم حق مخالفت با ایشون رو ندارم، پس بدون نظر از کنار این موضوع رد میشم) این بود که ایشون خود متن ادبیات یا خود کتاب رو باعث شکل گیری همزیستی و درک متقابل انسان ها میدونه، میگن صرف خود ادبیات باعث ایجاد زیبایی و مسائل دیگه میشه، که به نظر من که پروست هم توی جستار در باب خواندن، به تفصیل بهش اشاره کرده، ادبیات یا هر اثر هنری ای، به صرف ماهیت خودشون یا فقط بخاطر خودشون نیست که باعث زیبایی یا هر مسئله مثبتی میشن، هنر به هر قسم به قول پروست کارش برانگیختن حس هست، کارش هدایت کردن ما به سمت حیات شخصی ذهنی ماست، نه این که به عنوان اون حیات در نظر گرفته بشه، پس فقط اینجا به نظرم بهتره هنر رو به صرف هنر و به این نگاه مواجه بشیم باهاش که اگر درست و اصولی، و از جان خلق شده باشه و مواجهه ما باهاش درست و اصولی باشه، به صورت ناخودآگاه اثرش رو در ما میذاره و نیاز نیست که ما در خود اون اثر به دنبال زیبایی یا ارزش های اخلاقی بگردیم، بلکه اثر با فرم خودش به صورت ناخودآگاه این عادات و حس ها رو در ما در طی سالیان و به مرور زمان ایجاد میکنه...
در واقع جناب پروست هم میگن که کتاب حیات ذهنی نیست، یا بهشت برینی که گم کردیم نیست، بلکه کلیدی هست که ممکنه در حیات ذهنی شخصی ما رو باز کنه، و باعث بشه که هر فرد از درون و فطری خصوصیات مثبت و خوب ازش بجوشه، نه اینکه به عنوان یک فطرت یا ویژگی خوب در زندگی ما عمل بکنه که مثلا اگر من فلان کتاب رو خوندم، متن این کتاب، یا موضوع این کتاب، این تاثیرات مثبت رو توی ذهن من یا زندگی من میذاره...
درکل به نظرم مواجه شدن با اثر ادبی خوب، به صورت منظم و در طی زمان هست که باعث این اتفاقات میشه، اون هم به صورت ناخودآگاه، نه صرف خوندن یک کتاب یا چندین کتاب مشخص...
      

29

        اگه کتاب رو به عنوان تالیف و گردآوری از جستار ها و گفته های نویسندگان دیگه ببینیم کتاب خوب و قابل قبولی هست، ولی اگر صرفا بخوایم به گفته های نویسنده اتکا کنیم چیز خاصی برای گفتن نداره، و اکثر جاهای کتاب برای اینکه بحث خودش رو ادامه بده یا حرفی برای گفتن داشته باشه یک متن از حالا جستار یا گفته دیگران میاره و بعد برای ادامه شروع میکنه به تفسیر کردن و توضیح دادن اون متن، در واقع اکثر بخش های مهم کتاب رو با متن دیگران شروع کرده و در ادامه فقط اون دیدگاه رو تفسیر یا گسترش داده... 
ولی دیدگاه و نظری که نویسنده برای ادبیات داره قابل احترام و تا حد زیادی بهترین دیدگاه هست، که فرد سعی کنه خودش رو غرق در دنیای اون داستان کنه و بدون قضاوت قبلی سعی بر پذیرفتن و قبول کردن اون دنیا داشته باشه، البته که اشاره میکنه که هر تجربه ای که ما از خوندن و مواجهه با یک اثر ادبی داشته باشیم به طور زیادی وابسته به تجربه زیسته ای هست که داشتیم و آثار ادبی ای هست که قبلا خوندیم... 
این حرف نویسنده رو خیلی دوست داشتم که سعی کنیم بدون قضاوت و دیدگاه قبلی از اون داستان باهاش مواجه بشیم، سعی کنیم در وهله اول اون رو بپذیریم و قبولش کنیم، شاید داستان با داشتن عیب و ایراد های اساسی در کل و در خیلی از جاها برای ما کتاب خوب و اثر دوست داشتنی ای باشه...
یک حرف خیلی جالبی که نویسنده میزنه و من کاملا قبولش دارم، اینه که مطالعه ادبیات به صورت کتاب با مطالعه ادبیات در گوشی موبایل یا تبلت تفاوت زیادی داره، که به شواهد پژوهشی اشاره میکنه که در اون افراد اقرار کردن که یک متن واحد رو وقتی که به صورت دیجیتال مطالعه کردن خیلی کمتر درکش کردن و خیلی کمتر از جزئیات و جهان اون اثر یادشون مونده، یک مسئله ای هم که نویسنده بهش اشاره میکنه و خیلی جالبه اینه که عصب شناس ها گفتن که مطالعه کتاب و ادبیات به صورت دیجیتال تاثیری روی مغز و سیستم عصبی اون میذاره که هنوز قابل شناخت و قابل درک نیست... 
بخش آخر کتاب بود فکر کنم که احساس کردم گفته های کتاب با گفته های آقای احسان رضایی توی سایت کالج شگرد، که دوره ای به نام چگونه رمان بخوانیم دارن، کاملا یکی هست، که اتفاقا هم کتاب و هم اون دوره بعد از دوران کووید 19 منتشر شدن، البته اون بخش مربوط به معرفی آثار مهم ادبی تاریخ بود، که هم خود کتاب ها رو معرفی میکردن و هم با کتاب های دیگه مقایسه میکردن...
در کل هم افراد کتاب خون، و عزیزانی که خوندن ادبیات براشون یک فعالیت روزمره هست، و سابقه نسبتا خوبی در خوندن آثار ادبی دارن، چیز جدید و تازه ای از کتاب نمیتونن پیدا کنن و همه گفته های کتاب رو خودشون در طی دوران کتابخوانی خودشون تجربه کردن، ولی برای عزیزانی که تازه میخوان شروع کنن به مطالعه آثار ادبی میتونه دیدگاه های درست و نحوه مواجهه درست رو با آثار ادبی یادآور بشه...
      

22

        زرد ترین کتاب عمرم!
جالبه که دوستان منتقدِ کتاب همیشه از کتاب های زرد حرف می‌زنن و میگن که از این دست کتاب ها دوری کنید، یکی از بارزترین مشخصه های کتاب های زرد هم که همه روی اون اتفاق نظر دارن اینه که یک نسخه کلی و عمومی برای همه، یا، یک نسخه کلی و عمومی برای یک مشکل رو میپیچن...
خب یکم فکر کنیم...
کتابی که نویسنده هم مستقیم و هم غیر مستقیم داره میگه و این حس رو القا میکنه به خواننده که اگر از روش های من استفاده و پیروی کنید تبدیل میشید به خواننده حرفه ای، و اگر از این روش ها تبعیت یا استفاده نکنید سطح خوندن کتاب شما در حد متوسطِ رو به پایین هست...
حتی لحن نویسنده هم از بالا به پایین یا لحن خیلی نخبگانه ای داره، که متاسفانه برعکس تمام کتاب های کاربردیِ اصولی که سعی میکنن با لحن دوستانه یا حداقل مهربانانه مشکل ما رو برطرف کنن و بهمون کمک کنن، این کتاب داره با لحن بسیار خشک و مغرورانه ای فقط یکسری دستورات به درد نخور و گنگ میده...
فکر کنم تنها کار مفیدی که این نویسنده انجام داده طبقه بندی جز به جز مزخرفاتش هست، و حرفی رو که میشه توی 100 صفحه کتاب در قطع جیبی گفت رو به 421 صفحه کتاب در قطع وزیری گسترش داده، که حساب کنید با اون لحن خشک و مغرورانه اش چقدر خوندن این کتاب میتونه مشکل یا تجربه تلخی باشه برای خواننده...
بدترین کاری که کتاب میکنه اینه که سعی داره استقلال خواننده رو ازش بگیره، اون هم استقلال توی یکی از مهمترین فعالیت های زندگی فرد کتابخون، و از همه مهمتر فعالیتی که بیشتر از هرچیزی به استقلال نیاز داره، و وابسته به تجربیات شخصی و نوع زیسته هر فرد هست، توی هر زمینه ای که استقلال گرفته بشه علاقه هم از بین میره، دقیقا کاری که نویسنده هم سعی بر گفتنش داره، میخواد همه خوانندگان رو تبدیل به یک دسته خواننده کارخونه ای بکنه کتاب رو با یک فرمولاسیون و یک روش در انواع سنین، هر دو جنسیت، از هر کجای جهان و با هر تجربه ای بخونن، شما خودتون میتونید قضاوت کنید که اگر فعالیت کتاب خوندن هیچ علاقه ای توش نباشه که دلیلش گرفتن استقلال و آزادی عمل فرد خواننده میشه، پس کتاب خوندن ما چه فرقی با درس خوندن یا خوندن کتاب های خسته کننده مدرسه و دانشگاه داره؟ مگه کاری که آموزش و پرورش ما به غلط و متاسفانه طی این سالیان انجام داده -که نتیجه اش شده این همه از افرادی که از درس زده و فراری شدن- غیر این بوده؟
به نظر من وقتی علاقه دخیل کتاب خوندن نباشه دیگه اون کتاب نه تاثیری روی جان ما میذاره و نه تاثیری روی روح ما(یا احساسات و عواطف ما)... 
باز با این حال ادامه دادم به خوندن کتاب تا اینکه رسیدم به بخش ادبیات، که تیر خلاص رو نویسنده به ذهن من زد بابت کتاب خودش، هرکتاب نقد ادبی، یا جستاری از نویسندگان مختلف درباره ادبیات داستانی، یا تجربه خوانندگان ادبیات داستانی رو می‌خونیم یا می‌شنویم، همه شون دارن میگن که ما با درک و باور دنیای رمان و قرار دادن خودمون جای شخصیت هاش، با مکث روی اتفاقات و دیالوگ ها، و حتی گاهی خوندن چندباره یک بخش مهمی ازش هست که تجربه کامل اتفاقات اون رمان رو درک میکنیم و باعث میشه ازش تاثیر بپذیریم، و یا درس بگیریم...
حالا نویسنده این کتاب چی میگه؟ اتفاقات و شخصیت های رمان رو باور نکنید، رمان رو تند و سریع از اول تا آخر بخونید و دوباره برنگردید به عقب یا روی جمله یا اتفاقی مکث نکنید...
خب این نوع خوندن ادبیات اصلا چه فایده ای داره؟ وقتی که نیچه میگه: خواننده ای ارزشمند هست که روی هر متن مکث کنه و بار ها برگرده و دوباره یک متن یا کتاب رو بخونه، بعد نوشته این نویسنده رو با گفته نیچه کنار هم قرار بدیم چه نتیجه ای میگیریم؟
درباره شعر و نمایشنامه هم که اصلا حرفی نزنم بهتره، فقط گفته خودش رو میارم و خودتون قضاوت کنید: هنگام خواندن نمایشنامه یا اشعار تغزلی سعی بر فهمیدن کلمات نکنیم، و حتی اگر معنی کلمه ای رو که نقش مهمی توی فهم یک مصرع یا یک بند داره رو نمیدونیم به فرهنگ لغت مراجعه نکنیم...
بعد نویسنده به چه دلیلی اصلا به خودش این ارزندگی و لیاقت رو داده که درباره فعالیت کتاب خوندن بیاد یک کتاب جامع بنویسه؟ به این دلیل که ویراستار دایره المعارف بریتانیکا بوده و به گفته خودش روزی بالای 500 صفحه کتاب رو(هر کتابی، حتی کتاب هایی که اصلا توی حوزه تخصصش نبودن) با بدون هیچ مکث یا تعمقی می‌خونده...، خب گفته خودش توی کتاب عمل خودش رو نقض میکنه، *کسی که بسیار تند یا بسیار آهسته کتاب بخونه هیچی از کتاب نمی‌فهمه...
بعد اصلا تو واقعا اومدی درباره این که چگونه کتاب های ریاضیِ محض یا کتاب های علمیِ علوم پایه رو بخونیم حرف زدی ؟؟؟ و واقعا نظر و راهکار دادی داخلش؟؟؟
بعدش هم که درباره کتب غیرادبی میگه خواننده ای که کتابی رو نفهمه یا متوجه نشه، اگر به فردی که تخصص یا تجربه در اون زمینه داره مراجعه بکنه و درباره کتاب ازش سوال بکنه و راهنمایی بخواد، یا بره تفسیر اون کتاب رو بخونه، اصلا خواننده ای حرفه ای یا خواننده ای فعال نیست و به قول خودش اون عملش هیچ فایده ای نداره... 
در بخش راهنمایی کتاب های فلسفی هم که میگه فقط متون اصلی هر فیلسوف رو بخونید و کتاب هایی که برای آشنایی با فیلسوف یا آثار فیلسوف نوشته شدن رو نخونید که باعث میشه گفته های اون رو درک نکنید، بعد پیش خودش نگفته که شاید فردی بخاطر علاقه و کنجکاوی اش بره سمت فلسفه و هیچ تخصص یا دانش قبلی ای اصلا درباره فلسفه نداشته باشه، یا نحوه مواجهه اش با اون رو  ندونه، این یک تیکه رو فکر کنم عزیزان متخصص یا علاقه مند حوزه فلسفه درباره تاثیر کتاب کارل یاسپرس بر فهم و آشنایی جهان نیچه و نحوه مواجهه و درک درست گفته ها و آموزه های اون رو بدونن و درک کنن... 
مهمترین نکته که یادم رفت بالا بگم اینه که نویسنده داره نصفی از فعالیت مغز هنگام کتاب خوندن رو عملا برای خواننده میذاره کنار، یعنی بخش شهود، خلاقیت و تخیل، که شاید این بخش خیلی مهمتر و تاثیر گذار تر از بخش عقلانی و تحلیلی مغزه، که به نظرم اکثر خوانندگان بخاطر شهود و خلاقیت و یا تخیل خودشون هست که دوست دارن همش کتاب بخونن، وگرنه برای تجزیه و تحلیل و قوه عقلانی اخبار در دسترس همه هست دیگه...
پس عمیق شدن و عمق بخشیدن به زندگی کجای این داستان قرار میگیره؟...
نویسنده توی کتابش داره یکی از مهمترین مشخصه های انسان یعنی تفاوت های فردی رو کامل فراموش میکنه، از جمله شخصیت، نوع فرهنگی که درونش بزرگ شده، نوع تربیتی که شده، تجربه زیسته ای که داشته، اتفاقات مهم و تاثیر گذاری که توی زندگی اش افتاده ان، حوزه تحصیل و تخصصش، کتب و آثاری که قبلا مطالعه کرده و روش تاثیر داشتن، یا سعی بر این داره که این مسئله رو کامل بپوشونه و از نظر دور بکنه که به نظرم عمدا این کار رو انجام میده...
برای کتاب های غیر ادبی هم نسخه ای پیچیده که به قول خودش حداقل برای فهمیدن یک کتاب غیر ادبی معمولی باید 3 یا 4 بار اون کتاب رو خوند، فکر کنم اصلا از این قضیه بی اطلاعه که اگر فردی با علاقه اون کتاب رو بخونه، یا موضوع اون کتاب مسئله اون فرد باشه، نیازی به دوبار خوندن نیست حتی، حرفی که پروفسور سمیعی توی برنامه دورهمی به مهران مدیری گفت...
بعد اصلا مگه میشه ادبیات خوند و مکث نکرد روی کتاب؟؟؟ روی جمله ها یا اتفاقات کتاب مکث نکرد؟؟؟ پس اون اثر ادبی به چه دردی میخوره اگه ما رو به تفکر و تعمق وادار نکنه؟ اون موقع جنایت و مکافات چه فرقی با بخش حوادث روزنامه همشهری داره؟؟
آخرین حرفمم اینه که کتاب خوندن مثل اکثر فعالیت هایی که به ذهن و روح انسان وابسته است، هیچ نیازی به دستور العمل نداره، فقط با تکرار و دقت و تعمق میشه این فعالیت رو حرفه ای تر و پخته تر کرد یا به قولی سطحش رو بالاتر برد...
ازتون خواهش میکنم به جای این مزخرفات روی علاقه خودتون تمرکز کنید، اگر ادبیات میخونید کتابی بخونید که قلم نویسنده شما رو غرق کتاب خودش بکنه، یا ژانر و اتفاقات داخلش مورد علاقه تون باشه، اگر متون غیرادبی میخونید کتابی بخونید که به اون موضوع علاقه دارید، یا مسئله تون هست، وگرنه من الان برم کتاب هواشناسی بخش شرقی آمریکا رو بخونم، یا کتاب های آشپزی کشور کامبوج رو با بهترین روش یا به قول این نویسنده با هزار روش بخونم، وقتی به دردم نمیخوره و تاثیری توی زندگیم نداره یا اصلا مسئله ام نیست، چه فایده ای داره؟؟
در آخر هم لطفا نذارید کسی استقلال و آزادی عمل تون رو بگیره، مخصوصا توی کتاب، مخصوصا توی کتاب و مخصوصا توی کتاب، که اگر استقلال تون گرفته بشه انگار ذوق هنری و ادبی، و قوه تجزیه و تحلیل خودتون رو گذاشتید کنار و با فرمت و فرمول یکی دیگه دارید کتاب میخونید، یکی دوست داره کتاب رو دوباره بخونه، یکی دوست داره کتاب رو یکبار بخونه، یکی ایستاده یکی نشسته، یکی شب یکی صبح، یکی ماهی ده تا یکی ماهی 4 تا، مهم اینه که کتاب بخونه، و از کتاب تاثیر بپذیره، و کتاب اون رو به آدم بهتری تبدیل کنه که باعث بشه خود فرد زندگی بهتری برای خانواده و جامعه خودش بسازه، که در کل دنیای بهتری داشته باشیم، وگرنه این روش ها نه تنها فایده ای نداره بلکه پیشگیرنده هم هست، حالا با این وضعیت مطالعه توی کشور مون ناشر ها هم به جای تشویق، ناخواسته دارن سنگ اندازی میکنن یا کتاب هایی رو منتشر میکنن و یکسری افراد هم چه عمد و چه غیر عمد معرفی شون میکنن که بدتر باعث میشه فرد دیگه کلا سمت کتاب نره... 
به امید روزی که این دست کتاب ها توی کتابخونه هامون جایی نداشته باشن... 
      

33

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.