یه چیزهایی داشت که با تصورات من جور در نمیومد برای مثال وقتی... چشمش کوره دستاش در رفته پاهاش از چند جا شکسته و مغزش قابل دیدنه... چطور پا میشه و میدوعه؟
اولاش حسم این بود بعدش که فهمیدم بر اساس واقعیته خواستم خودم باهاش کنار بیام...
آدمو دیوونه میکنه!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.