Ati

Ati

@booklovers0Ati

18 دنبال شده

9 دنبال کننده

یادداشت‌ها

Ati

Ati

1403/9/5

        حجم کتاب تا حدودی بالا و مطلب سنگینی داشت از این جهت که نیازمند این بود که تا حدودی درباره گدشته و سیاست های آلمانی در جنگ جهانی دوم  اطلاعات داشته باشید مخصوصا اختلاف نظر ها و تفاوت های بین مذهب های پروتستان و کاتولیک ... ناخودآگاه ذهن شما درگیر این اختلافات میشه...
در کل کتاب چندان بدی نبود ،اما من پایان بندی کتاب رو نپسندیدم از اینکه مشخص نشد سرنوشت این دلقک به کجا ختم خواهد شد مورد پسند من نبود انتظارم این بود، نتیجه و هدفی از این داستان در انتهای کتاب نصیبم بشه اما نشد ...
اما در کل ماجرای بین دلقک و ماری رو دوست داشتم اینکه با تمام اختلاف نظر های بین شون هر لحظه و هر طور سعی داشت ماری رو دوست داشته باشه و راضی نگهش بداره برام جذاب بود... 
در کل خوندن این کتاب رو به هر کسی توصیه نمیکنم و کاملا سلیقه ای ، با روند کتاب آشنا بشید و بعد شروع به خوندنش بکنید ،سعی کنید از روند ماجرا لذت ببرید و انتظار این رو نداشته باشید بالاخره قراره انتهای داستان بازگشت بین کاراکتر های داستان صورت بگیره یانه و یا هدف کلی داستان چی بوده ...
      

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

Ati

Ati

1403/9/28

بریدۀ کتاب

صفحۀ 227

علیرضا کارت پرواز نداشت ، اما تا آخرین مرحله‌ی ورود به محوطه‌ی فرودگاه با ما آمد . طوبی رهایش نمی‌کرد. گوشه‌ی کت پدرش را چسبیده بود و نمی‌گذاشت از ما جدا شود. علیرضا نگران طوبی بود. پیوسته به من و پدرم اشاره می‌کرد که جدایش کنیم، اما طوبی ماجرا را فهمیده بود. حاضر نبود چند میلی متر هم از پدرش فاصله بگیرد. خوراکی و شیرینی هم فایده نکرد. رزمنده ها منتظر علیرضا بودند. مستاصل شده بودیم. تاخیر چند ساعته برای پرواز های منطقه‌ی جنگی طبیعی بود و ما می‌دانستیم که باید چند ساعتی منتظر باشیم. اما علیرضا نمی‌توانست بماند. متوسل شدم به حضرت رقیه . علیرضا ناچار بهانه کرد که باید برود سرویس. طوبی گفت : (( نه! تو می‌خواهی فرار کنی!)) _ نه ! برو بغل آقا جونی. من زود برمی‌گردم. راضی شد و پدرم او را بغل گرفت. به محض اینکه پدرم طوبی را بغل گرفت، گردنش کج شد روی شانه‌ی پدرم و خوابش برد. هنوز پاهای طوبی در آغوش علیرضا بود که خوابش برد! معجزه‌ی حضرت رقیه را اینجا دیدم. سه ساله‌ی امام حسین طاقت بی تابی یک دختر سه ساله برای پدرش را نداشت.

1

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.