ببین  این کتاب بر خلاف اینکه می‌گن رحم رو ازبین فقط یاد میده رحم رو در حق چه کسی انجام بدی وگرنه کلیت کتاب صرفا ربطی به این موضوع نداره کاملا  در ادامه 
 اینجا کسی از اخلاق و مهربونی حرف نمی‌زنه. اسمش هست ۴۸ قانون قدرت. یعنی دفترچه‌ی بقا توی دنیایی که یا شکارچی‌ای یا شکار 
رابرت گرین اینجا نقاب از صورت دنیا برمی‌داره. میگه: هیچ‌وقت از اربابت جلو نزن، چون لهت می‌کنه. به دوستات دل نبند، چون همونا خنجرتو می‌زنن. دشمن قدیمی‌تو رام کنی، وفادارتر میشه از هر رفیق تازه‌ای
اینجا یاد می‌گیری قدرت یعنی سکوت یعنی ظاهر، مهم‌تر از واقعیته. یعنی قوی نشون بده، حتی وقتی نیستی
اگه زیادی صاف و ساده باشی، می‌شی مهره‌ی سوخته. اگه بازی نکنی، بازیچه می‌شی
این کتاب برای نازک‌دل‌ها نیست برای کساییه که می‌خوان بفهمن پشت لبخندها چی پنهونه. بعضیا می‌گن شیطانیه، بعضیا می‌گن بی‌رحمانه‌ست اما یه چیزو مطمئن بدون: اینجا حقیقت همینه
      

        
داستان راحب مردی به اسم مرسوئه که واسه جامعه "عادی" نیست. وقتی همه گریه می‌کنن، اون خشکه. وقتی همه هیاهو دارن، اون ساکته. برای بقیه، این یعنی بی‌احساس… ولی واقعیت اینه که اون فقط دروغ نمی‌گه.

بیگانه، یه سیلیه تو گوش آدمایی که فکر می‌کنن باید مثل بقیه زندگی کنی تا "آدم حسابی" باشی. کامو میگه: نه! اگه راهتو خودت بری، اگه قواعد احمقانه‌ی دنیا رو قبول نکنی، زود یا دیر بهت انگ می‌زنن… می‌شی بیگانه.
این کتاب بهت یاد میده که جامعه ازت انتظار داره همونی باشی که اونا می‌خوان، نه اونی که واقعا هستی. و اگه خلاف جهت بری، قیمتش رو باید سنگین بدی
بیگانه سرد و بی‌رحمه. چون حقیقت همین‌جوریه: زندگی مسخره‌ست، پوچه… ولی تو هنوز می‌تونی انتخاب کنی که بی‌نقاب زندگی کنی
هدف اصلی کتاب بیگانه آلبر کامو اینه که یه چیزی رو بزنه تو صورتت:
این دنیا بی‌معناست، زندگی پوچه، مرگ اجتناب‌ناپذیره… و جامعه با همه‌ی قوانین و اخلاقیاتش بیشتر شبیه یه تئاتر دروغیه.

نکته: کامو با شخصیت «مرسو» می‌خواست نشون بده:
کسی که راست‌گو و بی‌نقاب زندگی کنه، به چشم بقیه یه هیولا یا بیگانه دیده میشه.
جامعه ازت انتظار داره احساسات و نقش‌های کلیشه‌ای رو بازی کنی (مثل گریه کردن برای مادر یا تظاهر به پشیمونی). اگه اینو قبول نکنی، محکوم می‌شی.
حقیقت عریان اینه: همه‌ی ما یه روز می‌میریم، فقط تاریخش فرق داره. پس زندگی چیزی جز پوچی ندااره.
خلاصه:
هدف بیگانه، توضیح فلسفه‌ی پوچ‌گرایی (ابزوردیسم)  و ایگزیالیسم یا واقع گرایی کاموه.
اینکه زندگی ذاتاً بی‌معناست، ولی تو می‌تونی آزاد باشی اگه اینو بپذیری و باهاش  رو ب رو بشی
همه ی آدما محکوم به مرگن فقط تاریخش فرق داره
      

        
ببین  این کتاب با بقیه فرق داره. اینجا کسی از اخلاق و مهربونی حرف نمی‌زنه. اسمش هست ۴۸ قانون قدرت. یعنی دفترچه‌ی بقا توی دنیایی که یا شکارچی‌ای… یا شکار
رابرت گرین اینجا نقاب از صورت دنیا برمی‌داره. میگه: هیچ‌وقت از اربابت جلو نزن، چون لهت می‌کنه. به دوستات دل نبند، چون همونا خنجرتو می‌زنن. دشمن قدیمی‌تو رام کنی، وفادارتر میشه از هر رفیق تازه‌ای
اینجا یاد می‌گیری قدرت یعنی سکوت… یعنی ظاهر، مهم‌تر از واقعیته. یعنی قوی نشون بده، حتی وقتی نیستی.
اگه زیادی صاف و ساده باشی، می‌شی مهره‌ی سوخته. اگه بازی نکنی، بازیچه می‌شی
این کتاب برای نازک‌دل‌ها نیست  برای کساییه که می‌خوان بفهمن پشت لبخندها چی پنهونه بعضیا می‌گن شیطانیه، بعضیا می‌گن بی‌رحمانه‌ست اما یه چیزو مطمئن بدون: اینجا حقیقت همینه


      

        قلعه‌ی متحرک هاول، قصه‌ایه درباره‌ی جادو، آزادی و تغییر. دنیایی که توش یک قلعه‌ی زنده روی پاهای آهنی قدم برمی‌داره، و آدم‌های معمولی مثل سوفی یاد می‌گیرن شجاعت واقعی از درون میاد. این داستان، هم از جنگ می‌گه و هم از عشق؛ هم از رازهای پنهان انسان‌ها و هم از سفرهایی که زندگی رو دگرگون می‌کنه. چه در کتاب و چه در انیمیشن، هاول و قلعه‌اش نماد روحی سرکش و آزاد هستن؛ همیشه در حرکت، همیشه در جست‌وجو
میازاکی  و دیانا وی جونز هردو به تغییر درونی و رشد شخصیتی میپردازن