|امیــن|

تاریخ عضویت:

خرداد 1402

|امیــن|

@aminbutpour

36 دنبال شده

62 دنبال کننده

                ما قصه‌های شهر و آدم‌هایش را با دوربین می‌نویسیم.
              

یادداشت‌ها

|امیــن|

|امیــن|

12 ساعت پیش

        همیشه حرکت در زمان را دوست داشتم. گذشته‌ی شخصیت‌ها را که بدانی رفتارهایشان برایت منطقی می‌شود. می‌فهمی که خب چون فلان شده است، طبیعی است که الان فلان بشود. 
در این رمان این اتفاق از اساس‌های داستان بود. روایت‌هایی که موازی باهم پیش می‌روند و باعث می‌شود که مخاطب آخر داستان «آهان» کش‌داری بگوید و از تجربه‌ی این قلقلک ذهنی لعنتی که خب الان چه‌شد و این کیست و پس این ماجرای کدام شخصیت بود و این به آن چه ربطی داشت، لذت ببرد. بخشی از این کشمکش را در شخصیت‌های دیگر داستان هم می‌شود پیدا کرد. تلاش شخصیت‌ها برای فهمیدن گذشته‌ی شخصیت‌های دیگر و ربطشان به همدیگر، من مخاطب را برای دیدن ته ماجرا تشنه‌تر کرد.
کتاب برای من فرق واضحی با دیگر کتاب‌ها در پایان‌بندی داشت (شاید هم در پی‌رنگ) نویسنده ترسی از بیان خالقیتش نداشت. صریح می‌گفت من بخواهم می‌شود. اینجا، حداقل در این فایل ورد که دارم می‌نویسم، خدای این شخصیت‌ها منم و اصلا چیز بدی هم از آب درنیامده بود. برای منی که تجربه‌ی زیست در رمان را به زندگی واقعی زیاد ربط می‌دهم، تجربه‌ی این پی‌رنگ که در آخرش هیچ تلاشی مبتنی بر قانع کردن مخاطب برای منطقی بودن روند داستان نشد، تجربه‌ی جدیدی بود که هنوز به‌خاطر سن و ندانستن، نمی‌دانم خوب است یا بد.
      

5

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.