در مدتی که این کتاب رو خوندم به این فکر کردم که اگه من احساس نداشتم چه اتفاقی می‌افتاد.
شاید از خیلی حس های آزار دهنده خلاص میشدم و ذهن آرام‌تری برای زندگی داشتم، تا بتونم راحت بخورم ، بخوابم ، و درس بخونم
اما اگه همین احساساتی که اغلب دوستشون نداریم نبودن ، بعید بود تا زندگی را زندگی کنیم :)
زندگی کردن همراه با درک همدیگه …
کمک به دیگران
احساساتی که باعث میشن…
در آغوش بگیریم،
گریه کنیم،
دست های همدیگه رو بگیریم،
متنفر شویم،
و آدم هایی را برای ادامه زندگی حیاتی بدانیم .
      

        خب …
کتاب کشش زیادی داشت و باعث می‌شد روزی ۲۰۰ صفحه اس رو بخونم
چند ماه پیش خوندمش
ولی آخر کتاب نفهمیدم چرا اینجوری تموم شد
توی نسخه انگلیسی کتاب زده که جلد دوم به زودی میاد
ولی فکر نکنم که ایران ترجمه کنه
چون همینم با کلی سا.ن.سور رد کرده…
مجموعا کتاب قشنگی بود و کاراکترهاش جذاب بود:)
      

        عضو معدود کتابایی بود که با خوندنش گریم گرفت و باهاش زندگی کردم:)
      

        داستان خوبی بود ولی یجوری تموم شد…