نفرت. چیزی تقریباً مادی. می‌توانست نیروی ویرانگری را که از بدنش به بیرون می‌تراوید، لمس کند. اجازه داد این احساس نمایان شود، بی‌آنکه به خوبی یا بدی آن توجه کند. از مهار خودش، از نقاب‌ها، از رفتار متناسب به تنگ آمده بود. از میان کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد؛ بمیرد. پائولو کوئیلو.

ورونیکا از همه چیز متنفر بود، اما بیش‌تر، از شیوه‌ای که زندگی کرده بود، نفرت داشت. از اینکه هرگز به خودش زحمت کشف هزاران ورونیکای دیگری که در درونش زندگی می‌کردند را نداده بود . ورونیکاهایی که جالب، دیوانه، کنجکاو، شجاع و گستاخ بودند. از میان کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد؛ که بمیرد. پائولو کوئیلو.

تحقیقات نشان داده بود که هرچند جنگ قربانیان روانی خودش را دارد، اما تعداد این قربانیان بسیار کمتر از قربانیان تنش، یکنواختی، بیماری‌های مادرزادی، تنهایی و واپس‌زدگی است. هنگامی که یک جامعه مجبور باشد با مشکل عمده‌ای مانند جنگ، تورم یا طاعون روبرو شود، افزایش اندکی در نرخ خودکشی ایجاد می‌شود، اما کاهش بارزی در موارد افسردگی، سوءظن و روان پریشی مشاهده می‌گردد. همین که مشکل مزبور حل می‌شود، این آمارها به حد معمول خود باز می‌گردد. از میان کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد؛ بمیرد. پائولو کوئیلو.