Reyhaneh Mk

Reyhaneh Mk

@Reyhyuk

22 دنبال شده

11 دنبال کننده

            خسته.
          
ReyReyTalks

یادداشت‌ها

Reyhaneh Mk

Reyhaneh Mk

1403/12/20

        من بالاخره پس از سال‌ها (حقیقتا سال‌ها، فکر کنم از وقتی مدرسه میرفتم میخواستمش) این کتاب رو خریده و طی یک حرکت انتحاری یه کله تمام کردم.
خوش‌خوان و جذاب بود و طبق معمول من بدو رفتم و درگیر حاشیه شدم. از جمله اینکه ارجاعات سنگین به آلیس در سرزمین عجایب داشت - فامیلی سوفی، هَتر بود و کلاه‌ساز بود؛ کلا اون فاز حرف زدنش با کلاه‌ها و دیوانه بودنش و این داستانا - و اون یکی ارجاعشم به سرزمین اُز بود و اسم اون خانوم جادوگره، جادوگر وِیست که همون ویکد ویچ آو وِست عه و اینا. که خب البته این بخشاش که بچه‌بازی بود :)))
کتاب هم دهه هشتاد میلادی نوشته شده با نویسنده انگلیسی و اینم جالب‌انگیزناک بود.
توی کتاب یه معمایی بود (مهم‌ترین معمای کتاب) که بخشی بود از یه شعر آقای "جان دان"، که خب من مثل هر انسان نرمال دیگری رفتم تحقیق ببینم این داداشمون واقعیه یا زاده تخیلات نویسنده‌ست و کلا شعرشو میتونم کامل بیابم یا نه که خب واقعی بود و منم خیلی منطقی رفتم زندگینامه‌ی استاد رو کف اینترنت خوندم. (استاد دخترباز قهاری بوده، عاشق یه دختره میشه، بدون اجازه عمو و بابای دختره باهاش ازدواج میکنه، سال‌ها تو فقر و نداری زندگی میکنن تا باباهه باهاشون آشتی کنه بهشون پول و پله بده، و استاد به دلیل مسایل مالی میره تو کلیسا و موعظه‌گر میشه :)))) استاد از صاحب‌نام‌های مکتب شعر متافیزیک بوده - دار و دسته‌ای که بعد از رنسانس و پیشرفت علم از این اطلاعات تو شعراشون استفاده میکردن - و کلا جالب بود)
حالا یه کمم از حاشیه برگردم تو اصل. من نمیدونم نیت نویسنده چی بوده ولی خیلی وایبای فمینیستی درستی تو کار بود :) خیلی دوستش داشتم از این نظر. تیکه متلکا رو سنگین مینداخت. محدود به فمینیستی هم میتونست نباشه و بحث کلاسیسیسم بودن هم توش پررنگ بود بهرحال. کلا فاز حرف زدن سوفی با اشیا - کلاها، چوب‌دستی و ... - رو دوست داشتم و اینکه هی میگفت اگر جادوگر بودم فلان و بهمان بعد خودش به معنی واقعی کلمه جادوگر بود اونم یه جادوگر قدرتمند. اون قالبی که سوفی خودشو توش زندانی کرده بود و وقتی که پیر شد تازه احساس کرد میتونه خود واقعیش باشه واقعا خیلی رویکرد جالبی بود؛ یعنی از یه موجود که خودش بیشتر از اطرافیاش داشت خودشو سرکوب میکرد شده بود یه آدم کنه و پررو، و من خیلییییی دوستش داشتم اونجوری - خصوصا فحش دادنش.
هاول هم البته یک هَوَل دوست‌داشتنی بود.
اساتیدی که فیلمو دیدید فقط بدانید و آگاه باشید که خیلی سطحی شبیه کتابه و تم‌هاشون از بیخ فرق دارن. میازاکی رویکردش کاملا ضد جنگه ولی این یه فانتزی ماجراجویی سبک و بانمکی تو مایه‌های پرینسس برایده. کلا جفتشون زیبا بودن تو فاز خودشون.
دیگه. همین فعلا. خدانگهدار :)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

Reyhaneh Mk

Reyhaneh Mk

1403/12/20

        در راستای اصلاحات دارم کمی بیشتر کتاب میخونم - ایشالا چشم نخورم - و این یکی از تجربه‌های خیلی خوبی بود که یکی دو سالی بود داشت از کتابخونه‌م بهم چشم غره میرفت و قضاوتم میکرد.
از اونجایی که عاشق و شیفته هوگو کابره بودم حدس میزدم با این کتاب هم حال کنم. و این اتفاق افتاد ولی قاطی شد با یه موضوع دیگری که اونم همیشه پس ذهنم جزو موضوعاتم بود و اونم گذار از سینمای صامت به ناطق بودش.
من طبق معمول دارم تو حواشی سِیر میکنم ولی خب. واقعا کی دیگه قراره تعجب کنه؟
داستان مثل هوگو نفس‌گیر بود و این رو هم تو یه نشست خوندم و تموم کردم. اتصال دوتا بخش اصلی داستان به هم محشر بود و نمیدونم این سلزنیک - که باید برم دنبالش ببینم ربطی به دیوید اُ سلزنیک که تو هالیوود بود داره یا نه - چه جادویی داره که آدم با ولع صفحه‌ها رو میگذرونه که ببینه چی منتظرشه. 
خوندن اینجور کتابا واقعا توی یک لیگ دیگری لذت‌بخشه و با تشکر از استاد.
پی‌نوشت. فارغ از داستان موزه و این داستانا - که خیلی به من چسبید - وجود آهنگ دیوید بوئی هم اون وسط هم معرکه بود و هم از یه جایی به بعد کنایه‌آمیز :) آخه داداش واسه چی ایجور میکنی...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.