کتاب به سرعت از همان ابتدا به تئاتری تبدیل شد که دو بازیگر داشت و تمام جریان بین این دونفر اتفاق می افتاد
زن:
مرد:
....
همراه با زن به مرد بد گمان می شدم و بعد همراه با مرد به زن، این چرخه تا پایان ادامه داشت .
خانه ی ان ها برای من از هر چیز دیگری بیشتر جالب توجه بود چون از نظر من انگار زمان در انجا ایستاده بود تا ان دو نفر برگردند و همه چیز روشن شود و تمام سوال ها به جواب برسند
البته که در اخر هم نمی توانم بگویم کتاب خرده جنایت های زناشویی را خوانده ام !
اما چیزی که من از پایان داستان انتظار داشتم بی شک بیشتر از این بود .