چند سال پیش یه نفر درباره این کتاب نوشته بود سمفونی مردگان کتابیه که باید یه بار بخونی و بعدش بذاریش توی کتابخونه و دیگه هیچوقت سراغش نری، همین باعث شد کتابو شروع کنم.
اولین بار که میخوندمش خیلی با سبک جریان سیال ذهن آشنا نبودم و خوندنش سخت بود برام و قبل از اینکه به موومان دوم برسم زیاد جذبش نشدم، اما وقتی یه بار کتابو تا آخر خوندم انقدر دوستش داشتم که توی این چند سالی که از خوندنش گذشته چند بار دیگه این کتابو خوندم و همیشه جزو محبوبترینهام بوده.
داستان خیلی تلخه و غم زیادی توی خودش داره، ولی در عین حال بازم خوندنش لذت بخشه، هم به خاطر قلم عباس معروفی هم به خاطر نمادین بودن شخصیتهای داستان.
موقع خوندن کتاب هر کسی با یکی از شخصیتا احساس همذاتپنداری میکنه، و به نظرم همین ویژگی باعث شده که این کتاب انقدر محبوب باشه.
آیدین شخصت محوری داستان، میتونه نماد سرخوردگی باشه، پسری که به هنر و ادبیات علاقهمنده، دوست داره دانشگاه بره اما نمیتونه و دلیلش سرکوبهای پدر به خاطر تفکرات تعصبوارشه.
اورهان حسادت و طمع رو نشون میده، آیدا نماد محدودیت و باز هم سرخوردگیه و پدر خانواده نماد دیکتاتوری.
به نظرم این کتاب خیلی خوب جامعه رو به تصویر کشیده و عباس معروفی سعی کرده به خیلی از مشکلات و سختیهای زندگی اشاره کنه.
معروفی عشق بین آیدین و سورمه رو به زیبایی تمام به تصویر میکشه، از خفقانی که توی خانوادههای ایرانی موج میزده میگه، نشون میده که تبعیض بین فرزندها گاهی میتونه همچین خرابیهایی به بار بیاره، همینطور پدرسالاری و محدودیت زنها در جامعه موردی هست که توی کتاب خیلی بهش پرداخته شده.
همینها باعث میشه یه کتاب محبوب بشه چون این کتاب درد و زخمهای مردم رو نشون میده، آره ممکنه داستان تلخ و غمانگیز باشه اما فکر میکنم این خاصیت زندگی ما ایرانیهاست که با رنج گره خورده و عباس معروفی بدون تعارف همهٔ تلخیها و زشتیهای زندگی ما رو به تصویر کشیده.
اگه واقعا از لحاظ روحی شرایط خوبی ندارید سراغ این کتاب نرید اما اگه میتونید غمش رو تحمل کنید بخونید و اشک بریزید و لذت ببرید از شاهکار عباس معروفی.