بیمناک مرگ زندگی را به تشویش می افکنیم و بیمناک زندگی مرگ را...
      

        در داستانهای کوتاه و ساده این کتاب چیزی نهفته است که نظر مخاطب را جلب می‌کنه در لحظه خواندن کتاب صدا و حتی لحن جناب صحت رو احساس میکنید این برام خیلی لذت بخش بود
      

        رودخانه که می‌گذرد زیر پل، مال تو، دختر پوست کشیده‌ی من به استخوان بلور!
که آب پیراهنت شود، تمام تابستان.
بسیار زیبا  بود این  وصیت نامه اول کتاب 
      

        زندگی یعنی کمی دیروز،خیلی امروز و ذره ای فردا 
این جمله کتاب رو واقعا دوس داشتم و این اولین کتابی بود که از جناب مستور مطالعه کردم 
داستان مشهد و اهواز دلنشین‌تر بود 
      

        میشه گفت با وجود چاپ بیش از صد جلد با تیراژ نسبتا بالا واقعا انتظار بیشتری از این کتاب داشتم