معرفی کتاب دیوانگی اثر اوراثیو کاستیانوس مویا مترجم حسین ترکمن نژاد کتابعمومیداستان دیوانگی اوراثیو کاستیانوس مویا و 2 نفر دیگر 4.0 8 نفر | 3 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 9 خواهم خواند 6 ناشر خوب شابک 9786227425376 تعداد صفحات 112 تاریخ انتشار 1400/2/20 توضیحات کتاب دیوانگی، ویراستار احسان رامینفر. بریدۀ کتابهای مرتبط به دیوانگی معصومه مهدیفر 1404/3/12 دیوانگی اوراثیو کاستیانوس مویا 4.0 3 صفحۀ 32 چه رنجها که از رنج اینها نبردهایم... 0 0 یادداشتها محبوبترین جدیدترین مسعود بربر 1401/4/15 📓دیوانگی است اما اگر واقعیت باشد چه؟ 🖋 مسعود بُربُر دیوانگی (اثر اوراسیو کاستیانوس مویا، با ترجمهی حسین ترکمننژاد، نشر خوب ۱۳۹۹) داستان مردی است که به گواتمالا سفر کرده تا یک گزارش بیش از هزار صفحهای از قتل عام بومیان به دست ارتش این کشور را ویراستاری کند. کارفرمای او مقامات ارشد کلیسای کاتولیک گواتمالا هستند و همه شرایط را برای او فراهم کردهاند تا کارش را در دفتری آرام و بیمزاحمت به درستی پیش ببرد. گزارش مملو از تصاویری دهشتناک و سیاه از این جنایات است که از زبان بازماندگان آن قتل عام نقل شده و گاه آن روایتهای تاریک و دهشتناک آنقدر شاعرانه میشوند که ذهن راوی و شخصیت اصلی داستان را درگیر میکند -اصلا مگر میشود هزار و صد صفحه گزارش دقیق از تصاویری منزجرکننده خواند و درگیر نشد؟- بارها و بارها آن جملات را با خود مرور میکند، در دفترچه یادداشت شخصیاش مینویسد و صدالبته که آن وقایع را تصور میکند. تصوری که آرام آرام هراس و جنونی را در ذهن راوی شکل میدهد از توطئه و جنایتی که ممکن است اداره اطلاعات ارتش (ملقب به آرشیو) که در چند قدمی او مستقر است این بار علیه خود او اعمال کند. راوی به الکل و رابطه با زنان پناه میبرد اما جنون و هراسش لحظه به لحظه بیشتر میشود و آن روابط هم درگیریهای تازهای را برایش رقم میزند و پایش را به موقعیتهای هراسناک تازهای باز میکند. توهم توطئه و پارانوایی که گاه حتی باورناپذیر میشود، ترسی بی دلیل که گاه به جنون تن میزند و گاه حتی خواننده میگوید «نه، این که دیگر واقعا نمیشود، نویسنده این یکی را واقعا نتوانسته خوب در بیاورد». چیزی از جنس با عقل جور در نیامدن که شاید عنوان درستتر داستان باشد: Senselessness. اما از کجا معلوم که جهان بیرون واقعا به همین اندازه دیوانه نباشد؟ پرسشی که پاسخ آن را تنها در پایان کتاب خواهیم یافت. 0 28 کتابفام 1404/4/15 ۱۱۰ صفحه در ۳ساعت. "غم در جامههایشان موج میزد... خانهها غصه میخوردند، چون بیکس شده بودند... خانههایمان، چهارپایانمان، کودکانمان همه را سوختند و خوردند و کشتند؛ زنان و مردانمان... خانههای فروریخته را که باز خواهد ساخت؟". «روبرتو بولانیو» آثار «مویا» را برای ناسیونالیستها غیرقابل تحمل میدانست و معتقد بود که ثبات هورمونی ابلهان را مختل میکند. هرچند که «بولانیو» قبل از خواندن «دیوانگی» از دنیا رفت، ولی اگر میتوانست آن را بخواند، بدون شک در این رمان کوچک، واقعیترین و شگفتانگیزترین جلوههای خصومت سرسختانهی این رماننویس السالوادوری را نسبت به هرگونه تعصبی، چه ناسیونالیستی، چه لیبرال، چه مارکسیست یا هر چیز دیگری مشهود مییافت. «دیوانگی»، چشماندازی را به تصویر میکشد که فروپاشی چنین ایدئولوژیها و انحلال همزمان فردیت بر آن حاکم است. «دیوانگی» شرح تبعید نویسندهای دچارِ پارانویا به کشوری که گواتمالا به نظر میآید است که در این اثنا، فرصت کار بر روی پروژهای حقوق بشری که از جانب کلیسای کاتولیک اداره میشود نصیبش میشود. پروژهای که در آن وظیفهی تصحیح گزارشی هزاروصد صفحهای از شهادتهای بازماندگان شکنجههای وحشیانه و کشتار سبعانهی هزاران تن از مردم بومی توسط ارتش کشور بر عهدهاش است. در ساعاتی که در دفترش که دفتر اسقف اعظم نیز هست و دیوارهایش تنها با یک صلیب تزیین شده مشغول کار و نشخوار ذهنیست، درگیر تقابل جناحهای مختلف کشور میشود: روحانیون، چپگراهای آبرفته، نظامیان و کاماندوهای سابق. و همهی آنها را به دیدهی تمسخر، بدبینی و ترس میبیند. در حقیقت «مویا» این مونولوگ بیوقفهی خود را به کاستیها و ریاکاریهای آنان اختصاص داده است. طنز تاریک و کوبندهی «مویا» در «دیوانگی» هم در جریان است و این نبوغ «مویا» را نشان میدهد که انگار این شخص اولِ مشکلِ کتابش را محصول همان بیقانونی و مرگی نشان میدهد که بازماندگان جنایات ارتشیان هم هستند و صدای او را با صدای آنان یکی میکند، تو گویی که «کافکا» در جستجوی منابع کتابش به آمریکای مرکزی رفته است. «دیوانگی» یک روایت ترسناک است، و آنجا که راوی کتاب برخی جملات بازماندگان را که در دفتر یادداشت شخصیاش نتبرداری کرده با صدای بلند میخواند، روایت این کمدی سیاه را از قاب رمانگونه و داستانوار خود آزاد میکند تا این ترس را به زیر پوست خوانندهاش تزریق کند. 0 0 Payam Mosleh 1403/8/16 دیوانگی سوزان سانتاگ در کتاب ((نظر به درد دیگران)) مینویسد: همدردی حس کمثباتی است. یا باید در قالب عمل دربیاید یا از بین میرود. شخصیتهای مویا در کتاب دیوانگی هم اینچنیناند انسانهایی دوگانه و بیشفقت که همدردی خود را از دست دادهاند؛ شاعر-زمینداری که تحت تاثیر جملات شاعرانهی سرخپوستان قرار نمیگیرد،مرد کوتاه قدی که با پاپ و کلینتون عکس دارد، مدیر سازمان مردم نهادی که در جوانی چریک خطرناکی بوده است و اینها کشتار را دست مایهی سیاسی کردهاند. قصه اما برای ما از ذهن پریشان راوی، که ویراستار متن هزار و صد صفحهای شهادت سرخپوستان است، روایت میشود. سرخپوستانی که از کشتار بیرحمانهی خانواده و هم قبیلهایهای خود نوشتهاند. روایتِ ذهنی پارنوایی که رذالتها و بدطینتیها از خصوصیات شخصیتیاش است و طنازیهای شرارت بارش ما را یاد شخصیت ((اسکار)) در ((طبل حلبی)) میاندازد. راوی از کلیسای کاتولیک و سازمانهای حقوق بشر تا عشق را به سخره میگیرد و گویا هیچ چیز جز شاعرانگی شهادتهای قربانیان سرخپوست او را تحت تاثیر نمیگذارد، دوگانگی شخصیتهای داستان در روای هم دیده میشود که در ذهناش خود را نه از قماش سرخپوستان که در مواقعی با آلات و ابزار شکنجهگران به جنگ با اطرافیان خود تجسم میکند، و از مصیبت و رنج مردم سرخپوست در ذهناش طرح رمان در میآورد و هیجان زده میشود. دیوانگی در ایده حملهای است به قرن بیستم به قرنی که در فراز های فلسفهاش زبان، مکالمه و ارتباط را غیر ممکن میداند از این روست که شاعر-زمیندارِ داستان تحت تاثیر جملات شاعرانه قربانیان سرخپوست قرار نمیگیرد، برای این است که راوی تمام توجهاش به برجستگیهای بدن دختری که از مصاحبت با قبیلهی قتل عام شده میگوید. مرد قد کوتاه که با پاپ و کلینتن عکس دارد کشتار را دست مایهی سیاسی میکند. از این روست که سرتاسر این قرن را جنایاتی فراگرفته است که همدردی مردمان را همراه ندارد. روای در میان داستان حملهی مستقیم خود را به قرن بیستم که در قالب روزنامهای دمدستی در آمده با کلماتی مانند «درپیت» و «زردنویس» و «نان به نرخ روزخور» انجام میدهد. و بازتاب تمام عیار این حرف را در جان شخصیتهای دوگانه و سرگشته قرار میدهد. دیوانگی این جمله آغاز میشود: مشاعر من مختل شده است. و در ادمه با شک بر مشاعر دنیای اطراف ادامه پیدا میکند، دیوانگی را میتوانید یک نفس بخوانید و در خلال صفحاتاش لحظهای لبخند بزنید یا کلافه شوید. طرح داستان درباره کشتار سرخپوستان مابین دهه شصت تا هشتاد گوآتمالاست و ویراستاری که قرار است متن شهادت سرخپوستان را ویراست کند، در ادامه درگیر مسائلی با قدرت حاکم می شود. ماجرایی تبیین پذیر بر تمام کشتارهای روزگار معاصر ما، که با بازیهای فرمی و قلم طنازانهی اوراسیو کاستیانوس مویا و ترجمه دقیق حسین ترکمن نژاد منتشر شده است. 0 7