معرفی کتاب لحظه زوال اثر دیوید مارکسن مترجم مهتا سیدجوادی کتابعمومیداستان لحظه زوال دیوید مارکسن و 1 نفر دیگر 4.5 2 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 2 خواندهام 2 خواهم خواند 0 ناشر خوب شابک 9786227543001 تعداد صفحات 190 تاریخ انتشار 1401/11/10 توضیحات کتاب لحظه زوال، مترجم مهتا سیدجوادی. بریدۀ کتابهای مرتبط به لحظه زوال Niki 1404/2/19 لحظه زوال دیوید مارکسن 4.5 2 صفحۀ 16 چارلز آیوز در هفتاد سالگی جایزهی پولیتزر را برای سمفونی سومش برد. سمفونی ای که در سی سالگی نوشته بود. 0 3 Niki 1404/2/26 لحظه زوال دیوید مارکسن 4.5 2 صفحۀ 44 جورج گیسینگ نوشت: فاصله بگیرید، فاصله بگیرید و روحتان را حفظ کنید. این است پند این روزگار. بله، بدبختی بود که در این روزگار به دنیا آمدیم اما انسان میتواند در همین جهان، جهانی دیگر بسازد. 0 2 Niki 1404/3/6 لحظه زوال دیوید مارکسن 4.5 2 صفحۀ 119 الیوت: همیشه موهبت یک کتاب را پیش از اینکه بخوانیدش درک کنید. اگر نه، مجبورید اظهار نظر کسی را قبول کنید. 0 1 Niki 1404/3/18 لحظه زوال دیوید مارکسن 4.5 2 صفحۀ 137 بیکن: وقت گذاشتن زیادی برای مطالعه تنبلی است و استفادهی زیادی از دانش نیز تظاهر. 0 1 یادداشتها محبوبترین جدیدترین hatsumi 1402/3/5 رمانی در سبک پست مدرنیسم و آوانگارد ،کتاب لحظه زوال سبک خطی و معمول داستان ها رو نداره و در واقع داستان به شکل کلاژگونه روایت میشه،مارکسون در این کتاب فکت هایی از نویسنده ها و هنرمندان مختلف میاره و برای هر کدوم با گفتن یک جمله ازش عبور میکنه و خواننده رو در این ابهام که کتاب قراره چه جوری پیش بره و با گفتن این فکت ها قراره به چه چیزی برسیم رها میکنه تا پایان کتاب که به زیبایی با مسئله مرگ و نیستی تموم میشه. خیلی از فکت ها خیلی جالب هستن و معنی اسم کتاب که همون لحظه زوال هست درش دیده میشه ،انگار نویسنده فکت هایی رو آورده که لحظه زوالی رو در خودشون جای داده بودند،فکر میکنم برای کسی که به خوندن داستان به سبک روایت خطی علاقه دارند زیاد جالب نیست ،اما من لذت بردم و شیفته این نویسنده شدم. 0 2 کتابفام 18 ساعت پیش و درست زمانیکه برای مرگ داستانهای آوانگارد و پستمدرن که در زیر بهمن رمانهای تاریخی و داستانیهای سنتی سوگواری میکردند، «دیوید مارکسون» است که با «لحظهی زوال»ش و فانوس به دست پیش میآید که هرچیزیست، بهجز یک رمان در معنای متعارف آن و آنقدر توانمند هست که در طول ۱۹۰صفحه ما را به خود جذب کند. «مارکسون» با این هفتمین رمانش بار دیگر ثابت میکند که سبک نوشتاری تکهتکهاش علامت خاص تجاری مخصوص به خودش است و در پارهجملههایی که هیچ ربطی به هم ندارند و گاهی دنبالههایشان را در صفحات بعد مییابی، تأملاتی بیحدّوحصر را دربارهی زندگی اسطورهای هنرمندان و متفکران بزرگ ارائه میکند و "رمان"ی در پیش رو میگذارد که بهظاهر هیچ معنای خاصی ندارد و خواننده هیچ برخوردی با نویسندهای که تمام سعیاش را در گریزپایی به کار میبند ندارد بهجز زمانهایی که خود بخواهد و بهسان روحی سرگردان در خلال پاراگرافهایش به در و دیوار میخورد و به قول خودش "انگار که آدیداسهایش هرکدام به سویی میروند". «مارکسون» که کتابش را با دوجعبهکفش یادداشتهای پراکنده شروع میکند، در خلال جملاتش فقط گاهی با اهمال سرش را بالا میگیرد که بگوید "به شکل لعنتیای خسته است" و حتی خودش هم نمیداند که این "مونتاژ غیرخطی و ناپیوسته و کولاژمانندش" قرار است سر از کجا درآورد. کولاژی که غالبن حول محور زیبایی، هنر، هنرمندان، معنا، پیری، مرگ و از همه بالاتر، بله از همه بالاتر فقر میچرخد؛ هم کمیک است، هم رقتانگیز، هم دلخراش و هم واقعی. جملهپارههایی که هزاران کتاب را در یک کتاب جمع میآورند (میشود برای هرکدامشان یک کتاب نوشت) و در یک کمال خیرهکننده توسط نویسندهشان تنظیم میشوند که بیانگر تنها نبوغ نویسندهشان هستند. «لحظهی زوال»، رمانی (رمان نیست)ست خارقالعاده از مرگ و خنده و غنای فکری. در واقع، داستانیست: درخشان، عالی، استادانه و عمیق؛ چه مخاطبش بتواند آن را بپذیرد و چه نه. 0 0