معرفی کتاب پسر عزیزم، تو اخراجی اثر جوردی سییراآی فیرا مترجم مینا کریمیان

پسر عزیزم، تو اخراجی

پسر عزیزم، تو اخراجی

2.7
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

0

شابک
9786229587478
تعداد صفحات
104
تاریخ انتشار
1398/9/12

توضیحات

        میگل باورش نمیشود! همین الان مادرش نامه ی اخراجش را به دستش داده است. او به دلیل شلختگی، خراب کاری و نمره های افتضاحش اخراج شده و تا یک ماه بعد باید از خانه برود. میگل چندان موضوع را جدی نمی گیرد تا این که آن روز وحشتناک فرا می رسد... و ناگهان می بینند در خیابان ایستاده است!جوردی سییررا آی فبرا در سال 1947 در بارسلون اسپانیا به دنیا آمده، اولین گام های نویسندگی را در هشت سالگی برداشته و در دوازده سالگی اولین رمان بلندش را نوشته است . او اولین کتابش را در سال 1972 به چاپ رسانده و تا به امروز دست از نوشتن برنداشته است. جوردی سییررا آ ی فبرا با بیش از چهارصد عنوان کتاب یکی از خوانده شده ترین نویسندگان اسپامیایی زبان است. او جایزه های ادبی بسیار برده، از جمله جایزه ملی ادبیات وزارت فرهنگ (2007)، جایزه ایبرو امریکانو در بخش ادبیات کودک و نوجوان (2013) و مدال طلای شایستگی در بخش هنرهای زیبا (2017)، در سال 2004 بنیاد جوردی سییررا آی فبرا را در بارسلون و بنیاد کارگاه ادبیات را در مدیین کلمبیا تاسیس کرده است. در سال 2010 این دو بنیاد برنده جایزه آساهی در بخش ترویج کتاب و کتاب خوانی شده اند.
      

یادداشت‌ها

          بسم الله الرحمن الرحیم 
 
میخوام یه داستان بگم براتون، خوب گوش کنید.
یه نوجوون رو تصور کنید. این نوجوون خودش و پادشاه عالم میدونه. پدر و مادرش رو خادم خودش میدونه. خیلی بی نظمه. بی ادب هم هست و همه از دستش خستن. تذکر و تنبیه روش جواب نیست. باز هم کار خودشو میکنه و جریمه هارو دور میزنه. تو خونه آثار فجایعش به خوبی نمایان.
شما اگر جای مادر و پدر اون بودین چه میکردین؟
میگِل داستان ما یه همچین پسری بوده. مادرش روزی صبرش سر میاد و با نوشتن یک نامه به پسرش میفهمونه که قراره تا یک ماه بعد اخراج بشه. میگِل خیلی موضوع و جدی نمیگیره اما میبینه رفتار مادر کاملا جدی و هر چقدر روز ها میگذره و مهلت یک ماه کمتر میشه رفتار مادر تغییری نمیکنه. روز موعود فرا میرسه و بوی اخراج به مشام.

تقریبا یک سوم اول کتاب تا همین روز اخراج رو روایت میکنه و باقی داستان اتفاقات بعد از اخراج رو.

میگِل نمادی از نوجوون هایی است که حرف تو کلشون نمیره و شاید خیلی از ما یه میگل درونی داشته باشیم و شبیهش بشیم. منزجر کنندست. حس خیلی بدی میده. درسته؟ میگِل فکر نمیکرد انقدر حس بدی میده به دیگران تا اینکه با نامه اخراج روبرو شد و از خواب غفلت بیدار. نمیتونم بگم از کار مادر لذت نبردم‌، بردم واقعا. اما نمیدونم کار درستی بود یا نه‌. یه جورایی امن بودن رو از بچه میگیره‌. هر چند ادبش میکنه. باید کتابای تربیت کودک بخونم و کمی روش فکر کنم. فعلا نمیتونم بگم کار مادر و پدر که اخراج بچشون بود کار درستی بوده یا نه؟ هر چند که دلمان خنک شد
شما فکر میکنین کار درستی بود؟
نیازی به خوندن کتاب هم نیست. مطمئنا میگِل هست دور و اطرافتون و با این داستان آشنایید (=
        

0