معرفی کتاب زمان به وقت قاصدک اثر ربکا وستکت مترجم مهتاب محبوب

زمان به وقت قاصدک

زمان به وقت قاصدک

ربکا وستکت و 3 نفر دیگر
4.9
7 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

11

شابک
9786008869979
تعداد صفحات
306
تاریخ انتشار
1398/9/13

توضیحات

        لیو دختری نوجوان است. او از تک تک لحظه های زندگی روزمره ی خودش و خانواده اش عکس می گیرد و این روزمرگی ها که نقطه ی اشتراک همه ی عکس ها هستند، به تدریج راهگشای مسیر زندگی اش می شوند؛ علاوه بر عکس ها دفترچه خاطرات مادرش هم در تمام لحظه ها همراه و راهنمای اوست. در ابتدای داستان رفتار مادر لیو ناگهان تغییر می کند؛ به دخترش اجازه می دهد گوشواره بیندازد، لباس زنانه بخرد، از او می خواهد آشپزی یاد بگیرد و... لیو کم کم شک می کند، چون مادرش همیشه با این کارها مخالف بود. اما ماجرا چیست؟ آیا خستگی مداوم مادر به این ماجرا ربطی دارد؟ لیو حس می کند که خانواده چیزی را از او پنهان می کنند؛ چیزی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد...این کتاب رئالیستی، خنده دار، به شدت تکان دهنده و عمیقاً دلگرم کننده است. با وجود اندوهی که در قلب ماجراست، هر خواننده ای مجذوب لیو و مادرش می شود و صفحه به صفحه پیش می رود.داستانی بسیار مدرن و روایتی زیبا، درباره ی شش ماه تأثیرگذار در زندگی اولیویای یازده ساله. این کتاب باید همراه یک بسته دستمال کاغذی فروخته شود!ژاکلین ویلسون
      

لیست‌های مرتبط به زمان به وقت قاصدک

یادداشت‌ها

          بالاخره... بالاخره زمان به وقت قاصدک تموم شد . *البته ، خوندنش رو در صورتی توصیه می‌کنم که تو همین موقعیت شخصیت اصلی باشین وگرنه ممکنه ناراحت کننده تر باشه و مناسب الان شما نباشه...*می‌تونم بگم یه شاهکار بود و شاید هم بخاطر این بود که نویسنده خالصانه و با احساسات واقعیش نوشته بودش . نکته ی قشنگ دیگه اینه که نویسنده برای کتاب نوشتن نه ، بلکه برای نویسندگی نوشته بود . خلاصه که من با این کتاب واقعاً یه لیتر اشک ریختم ، سر کتابهای دیگه ای هم گریه کردم اما این یکی از لحاظ مقدار اشکی که ریختم واقعاً منحصر به فرده ، کلی اشک ریختم که از این اشکها حس بدی نداشتم . حس قشنگی بود و این تجربه ی قشنگ از خوندن این کتاب، که باعث شد با تک تک احساسات حتی کوچیکی که فکر نمی‌کردم کس دیگه ای درکش کنه دوباره رو به رو بشم و بدونم که احساسات من عادی و فهمیده شده اند . باعث شد بفهمم فقط من نیستم که موقع از دست دادن ، عزاداری و غم چنین رفتارهایی دارم . تجربه قشنگی بود . 
        

18