وقت جنگ، دوتارت را کوک کن! وقت جنگ، دوتارت را کوک کن! یوسف قوجق و 1 نفر دیگر 3.7 3 نفر | 5 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 5 خواهم خواند 9 ناشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی شابک 9789644764363 تعداد صفحات 428 تاریخ انتشار 1398/12/19 توضیحات کتاب وقت جنگ، دوتارت را کوک کن!، نویسنده یوسف قوجق. لیستهای مرتبط به وقت جنگ، دوتارت را کوک کن! رضا امیرخانی سیاههی دوصد 100 کتاب 15 سال پیش «سیاههی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصلهی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خواندهام که 920 تا را شماره زدهام و یادداشتی ولو کوتاه نوشتهام دربارهشان. بارها از من خواستهاند که افزونهای بزنم بر سیاههی صدتایی و مثلاً سیاههی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آوردهام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریبالاجتهاد است و ادامه را به سلیقهی تربیتیافتهی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیریهای مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاههی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاههی دوم نیست. حتا سیاههی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابیست از بهترین کتابهایی که در این پانزده سال خواندهام. میخواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصلش شد همین «سیاههی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاههی دو صد». تنها به رمان نپرداختهام، اما به یقین میگویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیقتر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، میتوان گفت که آنچه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمینهای دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه میزند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقالهی بلند و حتا متننامههای مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رماننویس امروز نیاز به متونی دارد که پیکرهی داستان را نشان بگیرد؛ پیکرهای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکرهای که ذات مفهومی رمان است... همهی عناوین انتخاب شده با این پیکره همراستاست. «سیاههی دوصد» سیاههای است از جنس ادبیات برای رماننویس... ثلثش حتما سلیقهی من نگارنده است اما یحتمل دوسومش مشترک است در بسیاری نگاهها... خوشحالی دیگری دارم که نمیتوانم پنهانش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاههی صدتایی رمان را مینوشتم، دربهدر میگشتم دنبال مولف فارسیزبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسندهگان نیمی از آثار «سیاههی دو صد» فارسیزبانند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397 0 108 یادداشتها محبوبترین جدید ترین لیلا مهدوی 1403/8/20 « پی او وی قوجق » همه نویسندهها یا شاید بهتر باشد بگویم همه آدمها در زندگی خود به دنبال خلق یک یا چندین اثرند و همه به دنبال یک نقطه شروع میگردند. سرزمین سرآغاز تمام نقطه شروعهاست. موطن آدمی خود یک نقطه شروع است برای یافتن شروع یک خلق تازه زیرا وطن یا به قول جامعه شناسان محیط پیرامون هر فرد در دل آداب و سنن و خاستگاهش، اعضایش را میسازد به افکار آنها رنگ باور و تعلق و بعد فرهنگ میزند. همه آدمها پیوسته در حال روایت خویشند. روایت آدمها از خودشان دلیل دارد. هر کسی به دلیلی که زندگی میکند خود را روایت میکند و آخر هر روایتی دلیل آن باید معلوم باشد. من فکر میکنم دلیل رج خوردن تار و پود داستانی در به وقت جنگ تارت را کوک کن چیزی فراتر از بیان یک واقعه تاریخی از حادثه یا جنگ باشد. من دلیل نویسنده را پرداختن به قومیتش و نمایاندن آن میدانم. یعنی نویسنده میخواسته از یک حرکت عظیم از یک جامعه خاص در برابر تهاجم بیگانه قصه بگوید. اتحاد اعضای جامعه در نگاه قوجق بسیار پررنگتر از تهاجم و خطر روسهای تحت لوای تزار است. وقت جنگ دوتارت را کوک کن داستانی از خطه ترکمن صحراست که از چند و چون محافظت از مام وطن حکایت میکند. نگاهبانی از یک قلعه که شاید در نظر نویسنده این قلعه نشانی از ناموس یک خطه دارد. حرکتی که از سالهای دور آغاز شده و رفته رفته با گذر عمر شخصیت اصلی داستان تکامل مییابد ولی ناگزیر به تندادن به عهدنامه ننگین دیگری میشود. روایت زندگی در سایه جنگی که مردم ترکمن در قلعه گوکتپه در بابر روسهای متجاوز ایستادگی کرده اما به سبب تکرار تاریخ -سرگذشت شاهان بیکفایت و به ستوه آمدن مردم- منجر به انعقاد عهدنامه خانمانسوز دیگری به نام «آخال» شد. نویسنده از جنگی حرف میزند که سلاح آن ساز است. همانگونه که در عنوان نیز مشهود است نویسنده قصد دارد برای نمایاندن ایستادگی مردم ترکن صحرا در برابر تهاجم و تخاصم بیگانه، فرهنگ و ارزشهای قومیتی را علم کند. برای جنگیدن همیشه باید آماده و سلیح بود اما سلاح میتواند اشکال متفاوتی داشته باشد. برای جنگیدن در کنار فردیت قوی و مصمم باید کار گروهی را هم آزموده و ماهر بود. قوجق به هم رسیدن یک جامعه را در رهبری قوی و همینطور کاریزماتیک کردن چهره فرماندهان آن ممکن نشان میدهد و حرکت افراد را در بهم رسانیدن یک هدف استوار در قالب یک حرکت منسجم اجتماعی تصویر میکند. نویسنده که در سطور داستان میتوان به تسلط او روی ساز پیبرد، میخواهد ایستادگی را از دریچه دیگری تصویر کند و در داستان از یک جامعه تازه حرف بزند. «یاش بخشی» شخصیت اصلی داستان از همان ابتدای داستان از همان خردی برای نبرد زخمه به تارهای دوتار می زند و همانگونه به دفاع از حریم میپردازد و همنفیر با نوای دوتار او مردم ترکمن همراه او به پا میخیزند تا از گوهری به نام « حفظ تمامیت ارضی» دفاع کنند. داستان از میانه قومی عبور میکند که دردمندانه اما غیور ایستاده در طی سالهایی نه چندان کوتاه در برابر هجوم روسها دوام میآورد. داستان را میتوان به نوعی در مکتب رئالیسم اجتماعی دانست. زیرا داستان از پیدایش فردیت آغاز میشود و بعد به کنشهای فرد در جامعه میپردازد و مجموعه این کنشهاست که پیرنگ داستانی را ترتیب میدهد. یعنی علاوه بر ماهیت تاریخی داستان به وقت جنگ دوتارت را کوک کن، باید به نمایاندن هویت یک سرزمین در قالب واقعیتهای اجتماعی اشاره کرد. یوسف قوجق از برهه خاصی از تاریخ استفاده میکند تا از تمدن یک خطه از ایران حرف بزند. داستان او از ساخته شدن هویت اجتماعی یک سرزمین حرف میزند و ورای یک داستان تاریخی است. به وقت جنگ دوتارت را کوک کن با تکیه بر اشعار ترکمنی و ساز یعنی ادب و هنر به شکل نمادین نشان میدهد که برای حفظ حریم میهن تنها سلاح کافی نیست بلکه فرهنگ و قومیتهای مختلف با تکیه بر باورها و آداب و رسومشان میتوانند ایستادگی کنند. فرقی ندارد در ترکمن صحرا یا آذربایجان باشد یا در خوزستان و بلوچستان. حتی میتوان از نمونه آثار به سووشون اثر مرحوم سمین دانشور یا ماتیخان نوشته عبدالرحمن اونق اشاره کرد که هر دو قومیتی هستند با درونمایه ظلمستیزی، اتحاد، مطالبهگری و حقطلبی. دوستانی که کتاب را خواندهاند حتما میدانند که یوسف قوجق از نقطه شروعی که برای داستان انتخاب می کند زمینه را اماده کرده تا از یک جنگ سخت و در واقع یک نسلکشی در داستان حرف بزند. مرگ عده زیادی از مردان ترکمن در دفاع از یک قلعه، یک حریم که در نهایت منجر به عهد نامه شرمآور دیگری در کارنامه چروک خورده شاهان قاجار رغم میزند. حال سوال این است که هدف نویسنده نوشتن تراژدی بوده یا تصویر کردن اتحاد حماسی قوم ترکمن؟ آیا زخمه زدن بر دوتار یاش بخشی و مرگ آخرین قهرمانِ محافظ قلعه رقم خوردن یک تراژدی است یا با تکیه بر این جمله از رمان که:« از مردن در این قلعه نترسید؛ از این بترسید که زنده از اینجا بیرون بروید» با خلق یک حماسه یا داستان حماسی روبهرو هستیم؟ من به شخصه فکر میکنم نثر قوجق یک نثر حماسه و پیرنگ داستان حماسهساز است زیرا عنصر ساز و نوای آن هیچگاه خاموش نمیشود و اگر ساز به مثابه سلاح باشد که هست، سلاح ترکمن زمین گذاشته نمیشود از این رو مرگ در قلعه یعنی پیروزی. پیروزی با نواختن دوتار و نوای ترکمن. نوای که خاموش نشده است. وقتی داستان را میخواندم به روزهایی از سال ۵۹ خودمان فکر میکردم وقتی قدمهای ناپاک دشمن بعثی بر خاک خرمشهر گذاشته شد و مقاومت مردم هر چند با جانفشانیها همراه بود اما شهر به اشغال بیگانه درآمد. شاید قلعه داستان قوجق شما را به یاد مسجد جامع خرمشهر انداخته باشد. حس از دست رفتن حتی یک وجب از خاک کشور نفس را در سینه حبس میکند و این ماندگی و خفگی نفس را میتوان در داستان وقت جنگ دوتارت را کوک کن حس کرد و همنوا با صدای دوتار یا نوای« ممد نبودی ببینی» زمزمه کرد. اما نکتهای که قوجق در ترسیم تصویر قوم ترکمن اما از یاد برده پرداختن به زن و عناصر زنانه است. بدون تردید وقتی جریان هر دفاع و مقاومتی در سرزمینمان گسترده میشود همیشه ردپای زنان در برقراری و تداوم آن مشهود است. حال هر سرزمین را میتوان از حال زنهای آن سرزمین دریافت. این که جایگاه زن در داستان و همینطور در فرهنگ بازنمایی شده ترکمنها در داستان نادیده گرفته شده است از نکاتیاست که جای دریغ دارد. یکی دیگر از نکاتی که به نظر من در داستان وجود دارد به نظر من تبدیل اشعار ترکی به اشعار فارسی است. اگر چه به ترکی ترکمن صحرا احاطهای ندارم اما به عنوان یک آذربایجانی خوب است بگویم در فرهنگ و زبان ترکی واژگانی وجود دارد که تبدیلشان از اثر احساسی و ادبی شعر میکاهد و به جز آن نظم فارسی اشعار گوش نواز نیست. بهتر بود اشعار دست نمیخوردند و معنای آنها پاورقی میشد. با این همه داستان به وقت جنگ دوتارت را کوک کن در ژانر جنگی بر ارزشهایی تاکید میکند که هم انسانی است و هم ملی و میهندوستانه. 0 4 کوثر دماوندی 1403/3/29 اگر مامان الان کنارم بود باهم این کتاب میخوندیم؛ اشک میریختیم و بعد کلی راجع به اتفاقات تاریخی که باعث شد جغرافیای کشور تغییر کنه صحبت میکردیم. از خوندنش راضی ام. یک رمان تاریخی .من همیشه قسمت های کمتر دیده شده تاریخ رو دوست داشتم.همون ها که یا راجع بهش نمیدونیم یا از کنارش راحت گذشتیم. 0 1 احمدرضا کوکب 1403/5/16 خیلی خلاصه ش اینکه کار در نیومده! این رمان روایتی هست از حمله روسیه تزاری به سرزمین ترکمنها و شکل گیری جنگی که «گوکتپه» اسم گرفته. خب تو این روایت از دلاوری های ترکمن ها و اینها گفته میشه. به طور موازی یک ایده ی دومی هم دنبال میشه که اون هم اهمیت هنر و روح اون و این جور مسائل هست. اولین اشکال کتاب هم اینه که این دو ایده به خوبی بر هم منطبق نشدند و تا پایان شبیه دو خط موازی حرکت میکنند و برخوردی ندارند. کتاب از نظر تاریخی ارزشمند هست و حتما نویسنده تلاش زیادی براش کرده. اون دو ستاره رو هم به خاطر همین بهش دادم. کلا پردازش داستان خیلی قوی نبود. نویسنده موقعیت ها و فرصت های زیادی رو برای پرداختن و روح دادن به کتاب از دست داده بود. البته جاهای خوب هم داشتا. ولی در مجموع، من به زور تمومش کردم تا بدون عذاب وجدان برم سراغ رمان بعدی. (از کتاب های نیمه خوندهی کتابخونهم متنفرم!) 3 9 سعیده رازقی 1403/5/25 گرگها خوب بدانند در این ایل غریب گر پدر مُرد ،تفنگ پدری هست هنوز گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند توی گهواره چوبی ،پسری هست هنوز 0 0 نوید نظری 1402/4/10 کتاب خوبی است. داستان سقوط ترکمنستان را شیوا روایت کرده است. داستان شبیه همان عاشیق های ترکمن است هم حماسی هم درماتیک. توصیه میکنم حتما بخوانید 0 7