کاسپار
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
2
توضیحات
در این نمایش نامه "کاسپار" پسر شانزده ساله ای است که در یکی از خیابان های آلمان با سر و وضع مضحک و راه رفتن غیر عادی توجه عابران را جلب می کند. وی نامه ای در دست دارد که آن را "پیرزنی فقیر و خدمتکار" خطاب به یک افسر سوارکار نوشته و ماجرای زندگی پسرک را شرح داده است. از محتویات نامه چنین برمی آید که پسرک از یک سالگی در مکانی تنگ و تاریک نگه داری شده است. خود کاسپار در پاسخ به پرسش های مکرر تنها می تواند بگوید: "نمی دانم. می خواهم مثل آن سوارکاری بشوم که پدرم بود". بدین سان او را برای مراقبت به برج زندانی منتقل کردند؛ اما سرانجام مردی به نام "فویرباخ" سرپرستی او را بر عهده می گیرد و تعلیم و تربیت او را بر عهده اشخاص مختلفی واگذار می کند؛ اما این اشخاص هر یک به سبب کوته فکری های خود و نیز به خاطر آزمایش هایی که روی او انجام می دهند، بیش از آن که به او کمک کنند، به سلامت جسمی و روحی او لطمه می زنند. نویسنده _ "پتر هانتکه" _ این نمایش نامه را در نقد زبان نوشته است. از نظر او زبان تنها حامل اندیشه، احساسات و تجربیات فردی نیست، بلکه فزون بر آن مجموعه ای است از یک سلسله قواعد که ساختار درونی آن از نظر کیفی در شکل گیری تصورات، دریافت ها و محسوسات موثر است. به عقیده هانتکه، زبان می تواند به وسیله ای برای اعمال زور، تلقین و تمرین به منظور آموزش اسطوره نظم موجود بدل شود.