شهرهای گمشده
در حال خواندن
0
خواندهام
10
خواهم خواند
16
توضیحات
این رمان که چهار سال پس از انتشار رمان اول این نویسنده با عنوان «گلف روی باروت» منتشر می شود، داستانی پرتعلیق را از زندگی متفاوت یک دختر جوان ایرانی، در کنار یک مرد ایرانی و یک مرد آمریکایی را در ایالات متحده روایت می کند. مرادی آهنی همزمان با انتشار رمان تازه اش در گفتگو با مهر درباره کاراکترهای محوری رمان خود گفت: یکی از شخصیت ها دختری ایرانی است که به دلایلی برای یک آدم ویکی لیکسی کار می کند. بیشتر کارهای جزء. اما ماجرای اصلی بین او و یک مرد امریکایی است.وی ادامه داد: همان طور که در خود داستان هم مشخص می شود چیزی که برایم مهم بود آن فاصله، آن فضایی است که بین این دو نفر و در رابطه شان پیدا و ناپیدا می شود. در واقع در داستان نمی شد این دو نفر فقط درگیر یک رابطه عاشقانه باشند. من در آنها دنبال همه آن نشانه هایی بودم که نه خودشان که شهرهای شان را هم درگیر کرده.مرادی آهنی همچنین در پاسخ به سوالی درباره انتخاب ایالات متحده آمریکا برای خلق این اثر نیز گفت: تمام رمان غیر از گذشته محیا قوامیان(شخصیت محوری رمان) که در ایران بوده و گاهی به آن اشاره می شود، در شهر نیویورک می گذرد. این تجربه ای است که قبلاً هم در زبان فارسی افتاده. اما من می خواستم آدم ها حل شوند در شهر. نه این که با توصیف مکان های دیدنی یا تقبیح اش و یا ستایشش، روی سطح بمانند. خلاصه اش این است که نمی خواستم شخصیت ها شهر را، به خصوص شهری مثل نیویورک را مانند یک توریست روایت کنند. حتی آن شخصیتی که به ندرت توی شهر پرسه می زند. برای همین فکر می کنم برعکس چیزی که به نظر می رسد ایجاد جذابیت در این کار دشوارتر است. اگر مثل یک توریست یا سفرنامه نویس به شهر نگاه کنید خواننده تان را از دست می دهید.وی در عین حال گفت: راستش انتخاب شهر برایم به خاطر جذابیتش نبود. داستان در آن شهر اتفاق می افتاد، همین. برای من جذایبت در این مورد یعنی همان حل شدن شخصیت ها. اگر این را ساخته باشم توانسته ام جذابیت را بسازم وگرنه انتخاب لوکیشن برای جذابیت هیچ کافی نیست.این نویسنده همچنین با تاکید بر اینکه این رمان در هیچ ژانر خاصی نیست اما مانند رمان «گلف روی باروت» از بعضی المان های ژانر استفاده می کند، عنوان کرد: در این رمان ما با سه شخصیتِ کاملاً متفاوت روبرو هستیم؛ از دو زبان مادری، و از دو فرهنگ مختلف. غیر از این، حتی دو شخصیت ایرانی رمان هم تفاوت هایی اساسی دارند. قصد من در زبان خاص روایت در این کتاب چیزی نبوده جز جا افتادن چنین چیزی.
یادداشتها
1403/8/25
کتاب را به چند دلیل دوست داشتم و از خواندنش لذت بردم. اول اینکه کتاب، داستان میگوید. یک قصهی مشخص که تو را از ابتدا همراه میکند، گره دارد، اوج دارد و پایانبندی. همین قصه، کشش ایجاد میکند و باعث میشود که تو کتاب را پیش ببری. دوم اینکه زبان کتاب سادهاست و اصطلاحاتش همهفهم. سادگی احتمالا برای هرکسی معنایی داشته باشد و با توجه به دایره واژگان ذهنش میزان سادگی کتاب را تحلیل کند. اما با همهی اینها، این کتاب به دور از کلمات پیچیده و با استفاده از زبان ساده، سعی میکند قصهاش را تعریف کند و کلمات و زبانش هم در خدمت همان قصه است. مثلا اگر بخواهم یک کتاب دشوار در این زمینه مثال بزنم، شاید اسفار کاتبان از ایوتراب خسروی مثال خوبی باشد. با مقایسهی این دو احتمالا منظورم را خواهید فهمید. سوم اینکه با وجود یک قصهی عاشقانه که اتفاقا جالب و اثرگذار روایت شده، اما عاشقانه را در چشمتان فرو نمیکند. اصلا همینکه نویسنده تصمیم گرفته شروع کتاب و شناساندن شخصیتها را در دل یک روایت سیاسی شروع کند و پس از آن آناتومی این رابطهی عاشقانه را برایمان بشکافد، نشان میدهد که نویسنده، جلوی وسوسهی شروع داستان با تم عاشقانه را گرفته است، چون احتمالا این کار میتوانست روی فروش کتاب هم تاثیر بگذارد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0