یادداشت محمدعلی عبدالعلی زاده

شهرهای گمشده
        ‌کتاب را به چند دلیل دوست داشتم و از خواندنش لذت بردم. اول اینکه کتاب، داستان می‌گوید. یک قصه‌ی مشخص که تو را از ابتدا همراه می‌کند، گره دارد، اوج دارد و پایان‌بندی. همین قصه‌، کشش ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که تو کتاب را پیش ببری.

دوم اینکه زبان کتاب ساده‌است و اصطلاحاتش همه‌فهم. سادگی احتمالا برای هرکسی معنایی داشته باشد و با توجه به دایره واژگان ذهنش میزان سادگی کتاب را تحلیل کند. اما با همه‌ی این‌ها، این کتاب به دور از کلمات پیچیده و با استفاده از زبان ساده، سعی می‌کند قصه‌اش را تعریف کند و کلمات و زبانش هم در خدمت همان قصه است. مثلا اگر بخواهم یک کتاب دشوار در این زمینه مثال بزنم، شاید اسفار کاتبان از ایوتراب خسروی مثال خوبی باشد. با مقایسه‌ی این دو احتمالا منظورم را خواهید فهمید.

سوم اینکه با وجود یک قصه‌ی عاشقانه که اتفاقا جالب و اثرگذار روایت شده، اما عاشقانه را در چشمتان فرو نمی‌کند. اصلا همینکه نویسنده تصمیم گرفته شروع کتاب و شناساندن شخصیت‌ها را در دل یک روایت سیاسی شروع کند و پس از آن آناتومی این رابطه‌ی عاشقانه را برایمان بشکافد، نشان می‌دهد که نویسنده، جلوی وسوسه‌ی شروع داستان با تم عاشقانه را گرفته است، چون احتمالا این کار می‌توانست روی فروش کتاب هم تاثیر بگذارد.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.