معرفی کتاب مترو 2035 اثر دمیتری گلوخوفسکی مترجم فربد آذسن

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
10
خواهم خواند
10
توضیحات
سال 2035 است. پس از این که آرتیوم در سال 2033 سکونت گاه موجودات تاریکی را نابود کرد، مردم ایستگاه وادنخا به چشم یک قهرمان به او نگاه میکردند، ولی اکنون گمان میکنند عقلش را از دست داده است، چون آرتیوم اعتقاد دارد ساکنین متروی مسکو تنها بازماندگان جنگ هسته ای سال 2013 نیستند. آرتیوم به امید شنیدن سیگنال رادیویی از دنیای بیرون، هر هفته چند بار به آخرین طبقه ی آسمان خراش اوستانکینو میرود. ولی تلاش هایش بی فایده است. در این میان، همسرش آنیا که از رفتار پرخاشگرانه و سرد آرتیوم به ستوه آمده، او را تهدید به ترک کردن میکند.با سر رسیدن هومر، پیرمرد قصه گویی که داستان او در جلد دوم سه گانه روایت شد، زندگی آرتیوم متحول میشود، چون او به اطلاع آرتیوم میرساند که اپراتور رادیویی به نام اومباک ادعا کرده سیگنال رادیویی از ساکنین فجرهای قطبی، شهری واقع در شمال روسیه دریافت کرده است. هومر و به رازهای مخوفی راجع به فاشیست های رایش، کمونیست های خط قرمز، تاجرین هانزا و به طور کلی، ماهیت وجودی متروی مسکو پی می برند، رازهایی که درک شما را از حوادث مترو 2033 و مترو 2034 دگرگون خواهد کرد... .
بریدۀ کتابهای مرتبط به مترو 2035
لیستهای مرتبط به مترو 2035
1403/11/21
پستهای مرتبط به مترو 2035
یادداشتها
1403/4/23
در حالی که تمام مردم متروی مسکو فکر میکنند تمام بازماندههای جنگ جهانی سوم خودشون هستند، برخی به این باورن که در شهرهای دیگر بازماندههای دیگهای هم وجود دارند. مردم مترو به این داستانها تنها به چشم افسانه نگاه میکنند. آرتیوم که در جلد اول، امواج رادیویی شهرهای دیگه رو دریافت کرده بود، مدام بر این اصرار داره که بازماندههای دیگهای هم وجود دارن. به همین خاطر هر بار، ۴۰ طبقهی برجی رو با پای پیاده طی میکنه و مدتی رو با دستگاه مخابرهش اونجا میشینه، بلکه دوباره بتونه با بازماندهها ارتباط بگیره. اون از زیرِ زمین زندگی کردن متنفره، بنابراین وادنخا، همسر و پدرخواندهش رو رها میکنه و در مسیر داستانها و شایعهها سفری رو شروع میکنه تا بتونه بازماندههایی رو پیدا کنه یا لااقل با کسانی که اونا رو دیدن، ارتباط بگیره. انتظار میرفت به سوالاتی که از کتاب مترو ۲۰۳۴ باقی مانده بود پاسخ داده میشد. نمیشه منکر این شد که قلم نویسنده پختهتر شده، اما فقط کمی از مترو ۲۰۳۴ بهتر بود. جلد سوم موقع ترجمه، دستخوش سانسور و ویرایشهای بسیاری شده بود. با این حال مترجم حدالامکان محتوا رو حفظ کرده بود که مخاطب متوجه داستان بشه. شخصیت پردازی آرتیوم، خیلی خوب بود و شخصیت جلد اول که اتفاقات زیادی رو از سر گذرونده بود، با شخصیت جلد سوم بسیار تفاوت داشت. میشد در آرتیوم، انعکاس اتفاقاتی رو که از سر گذرونده، دید. کتاب توصیفات زیادی داشت که موقع مطالعه، منِ مخاطب رو اذیت میکرد. شخصیتهای زیاد داستان کمی گیجکننده بود. چیزی که در کل کتاب متوجه نشدم، علت حضور ساشا و اطلاعات عجیب و غریبی بود که با توجه به جایگاهش داشت. و همچنان انگیزه و تفکر خیلی از شخصیتها در ابهام بود. نقطه عطف داستان ۱۰۰ صفحه آخرش بود و به اتفاقات دیگر میتونست مختصرتر بپردازه. ۶۰۰ صفحه انتظار برای رسیدن به قسمت اوج خیلی زیاده. پایان منطقی اما کمی مبهم بود؛ اما میتونه جلدهای دیگهای هم داشته باشه. با این حال، اگر به خوبی داستان پرداخته نشه، واقعا ایده حیف و بیارزش میشه. هر ایدهای زمانی خوبه که به خوبی به داستان، شخصیتپردازی، فضاسازی و... پرداخته شه، در غیر این صورت همچنان خامه. در کل خیلی از سوالات بیپاسخ موند. شخصیتهایی بودند که دوست داشتم بیشتر درموردشون بدونم از جمله آنیا و لتیاگا، اما متاسفانه خیلی از جاها مبهم بودند. و در نهایت کتاب بیشتر به مسائل اجتماعی و سیاسی محیط پرداخته بود و هدفش روی این قسمتها بود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/9/24