مو حنایی و چند داستان کوتاه

مو حنایی و چند داستان کوتاه

مو حنایی و چند داستان کوتاه

ژول رنار و 1 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

شابک
9786227720150
تعداد صفحات
239
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

        ژول رنار را معمولاً نویسنده ای ناتورالیست به شمار می آورند اما با وجود اینکه دستمایۀ رمان ها و نمایشنامه هایش زندگی واقعی و گاه حتی مسایلی پیش پا افتاده است. در کار او توصیف ها و شرح و بسط های پرطول و تفصیلی که خاصل ناتورالیست هاست، به چشم نمی خورد؛ رنار برخلاف این دسته از نویسندگان با اشاره ای ظریف حالت ها و موقعیت ها را به نحوی گذرا، گاه با لحنی گزنده و گاه به شیوه ای خنده دار نشان می دهد و غم و شادی، طنز، روشن بینی و بدبینی را درهم می آمیزد. ا شیوه به آثار او اصالت و خلاقیتی بخشیده که موجب شده است نسل های بعد از او نیز هنوز خوانندۀ آثارش باشند و نویسندۀ بزرگی همچون آندره ژید در مجلۀ ارمیتاژ بنویسد که رنار را نویسنده ای کلاسیک می داند و آثارش را با لذت می خواند.


      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به مو حنایی و چند داستان کوتاه

مو حنایی و چند داستان کوتاه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 171

پاپا، اگر به ات بگویم که میخواستم خودکشی کنم چه میگویی؟ آقای لوپیک: شورش را در میاری، موحنایی! موحنایی: قسم میخورم که همین دیروز می خواستم خودم را دار بزنم. آقای لوپیک: فعلا که اینجایی پس آن قدرها هم دلت نمیخواست خودت را بکشی. اما وقتی که یاد خودکشی ناموفقت میافتی با افتخار سرت را بالا نگه می داری گمان میکنی فقط تویی که گاهی به فکر خودکشی افتاده ای موحنایی خودخواهی گمراهت می کند میخواهی همه چیز مال تو باشد. خیال می کنی فقط خودت توی این دنیا وجود داری موحنایی: پاپا، برادرم خوشبخت است خواهرم خوشبخت است و اگر مامان به قول تو از اذیت کردن من هیچ لذتی نمیبرد دیگر نمیدانم چه بگویم. اما تو به همه مسلطی و همه ازت حساب می برند حتی مامان هیچ کاری برای برهم زدن خوشبختی ات از دستش برنمی آید و این ثابت می کند که میان انسانها هم کسانی هستند که خوشبخت باشند. آقای لوپیک: آدم کوچولوی لجوج این دلیل هایی که می آوری همه بی ربط است. تو از دل مردم خبر داری؟ همه چیزها را می فهمی؟

2

یادداشت ها

hatsumi

1403/3/22

          کتاب از دوازده تا داستان تشکیل شده که داستان موحنایی ، داستان بلند و بقیه داستان ها ، داستان کوتاه هستند.
از بین داستان های کتاب داستان مو حنایی بیشتر از همه مورد علاقه من هست.موحنایی به نوعی اتوبیوگرافی و شرح حال کودکی نویسنده هم به شمار می ره.
داستان موحنایی داستان پسرکی هست که با پدر، مادر، خواهر و برادرش زندگی میکنه و داستان حول محور کودکی این بچه و روابطه اش با اعضای خانواده به خصوص مادرش می گرده.در واقع نویسنده بعدها داستان موحنایی رو به قصد انتقام از بدرفتاری مادرش در کودکی می نویسه و  خب شرح حالی از آزارهایی هست که موحنایی در کودکی متحمل شده ، داستان طنز تلخی هم داره ، قسمت هایی که تو ممکنه از سرکشی و شیطنت های موحنایی بخندی، اما خنده ای تلخ، برای من یک قسمت درد آور وقتی بود که موحنایی باید کبک ها رو می کشت و می پرسید یه نفر دیگه اینکار رو انجام نمی ده؟ و بعد متهم شدنش از سمت خانواده ، که تو قصاب هستی و در واقع از اینکار لذت می بری من فکر میکنم این خانواده مصداق بارز آزار روانی بودند و واقعا اینکه چقدر اتفاقات پیش پا افتاده و کوچیک میتونن به یک کودک آسیب برسونن.و اتفاق شوکه کننده بعدی برای من وقتی بود که در بزرگسالی موحنایی گربه ای رو کشت.موحنایی مصداق بارز کودکی هست که از کم توجهی رنج میبرد و خیلی از کارهایی رو که انجام میداد صرفا برای جلب توجه خانواده اش انجام می داد و  مادر توی ذهنش به عنوان یک ابژه بزرگ شکل گرفته بود، رابطه ای ترکیب شده از ترس و دلبستگی، نفرت ،اگه توی داستان نگاه کنیم به وقتی که موحنابی در کنار مادرش خوابید،مسئله تشت و خیلی چیزهای دیگه ،کلمه آزار روانی حتی کلمه کوچیکی هم به نظر میاد .
رابطه موحنایی با پدرش هم خیلی برای من جالب بود، پدری که چون دلبستگی ای به مادر نداره خودش رو از تربیت فرزندان کنار کشیده و کنترلی روشون نداره ، خیلی از جاها مادر به پدر در مورد آزارهایی که می رسونه دروغ میگه و به نظرم اگه پدر خانواده شخصیت قوی تری داشت، این آزارها اتفاق نمی افتاد.
داستان موحنایی داستان تلخی بود که خیلی دوستش داشتم و از بقیه داستان ها، نجار، برف، شکسته بند، شناوردارم، دختربازی و ماریت مورد علاقه من بودند، داستانها اونقدر کوتاه هستند که نمیتونم زیاد ازشون صحبت کنم اما خوب هستند.
ژول رنار نویسنده ناتورالیست هست و داستان هاش اغلب درون مایه مسائل عادی زندگی و حتی مسایل پیش پا افتاده رو داره.

        

4