خیابان یک طرفه

خیابان یک طرفه

خیابان یک طرفه

والتر بنیامین و 1 نفر دیگر
3.2
7 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

6

خیابان یکطرفه دومین و آخرین کتابی است که از والتر بنیامین که یکی از برجسته ترین متفکران دنیای مدرن شناخته می شود،در زمان حیاتش انتشار یافت. آثار این متفکر ، ناقد ، تاریخ نویس اندیشه و فیلسوف آلمانی ، که در اثر نامتعارف بودن سبک و اندیشه اش در زمان حیات،کم و بیش ناشناخته ماند ، در دهه های اخیر مورد توجه قرار خیل انبوهی در مخاطبان قرار گرفته است. این کتاب ، چنان که از نگاه نخست به نظر می آید یک گزین گویه نیست،بلکه مجموعه ای است از تصویرهای اندیشه ورزانه از فیلسوفی ادیب. احضار چیزهایی است که بیان آنها با واژه ها امکان پذیر نیست!

لیست‌های مرتبط به خیابان یک طرفه

والتر بنیامین: همراه کوتاه نوشته هایی از والتر بنیامینبعد زیباشناختیانسان تک ساحتی

مکتب فرانکفورت

22 کتاب

ماکس هورکهایمر،تئودور ادورنو،فرانتس نویمان،والتر بنیامین،اریش فروم،هربرت مارکوزه و هنریک گروسمان از جمله متفکران مکتب فرانکفورت هستند.این افراد از دهه ۱۹۲۰ میلادی در موسسه تازه تاسیس تحقیقات اجتماعی در شهر فرانکفورت جمع شدند و به تدوین نظریه انتقادی پرداختند.شروع تئوریک کار آنها با کتاب دو جلدی هورکهایمر با نام "نظریه انتقادی" بود. اعضای این گروه رئوس نظریه اجتماعی مارکس را با فلسفه هگل و روانکاوی فروید آمیختند و روش جدیدی برای نقد فرهنگ معاصر پدید آوردند. تئودور ادورنو به نقد موسیقی جاز پرداخت و نظریه زیباشناسی جدیدی تدوین کرد.همچنین در کتاب دیالکتیک منفی به نقد جریان فلسفه غرب پرداخت.اریش فروم به بازبینی در نظریه روانکاوی پرداخت و برای نقد فاشیسم و سرمایه داری از روانکاوی بهره گرفت.مارکوزه نیز مطالعات مفصلی درباره هگل و فروید انجام داد و پدر معنوی چپ نو نامیده شد. لیست زیر حاوی کتابهای اصلی این اندیشمندان است که به زبان فارسی ترجمه شده اند از سوی دیگر کتابهایی در تشریح تاثیرات اجتماعی و تاریخ آنها نیز وجود دارد که به لیست افزوده شده اند.

یادداشت‌های مرتبط به خیابان یک طرفه

            تیر ماه پارسال من شبهایم را با خواندن کتاب فوق العاده "انسان تک ساحتی" از هربرت مارکوزه زیبا میکردم. این بود که تیر ماه امسال هم اشتیاق داشتم کتابی از یک متفکر مهم دیگر مکتب فرانکفورت بخوانم. اما خب این کتاب خیلی توی ذوقم زد و مجبور شدم نیمه کاره رهایش کنم. بله کمابیش متوجه بودم که بنیامین داردزیبایی شناسی نامتعارف خودش را ارائه میدهد و این تقریبا قرینه همان کاری است که مارکوزه میکرد. هر دو در حال شکستن ساختارهای کهنه زیبایی شناسی هستند اما خب بخشهای زیادی از این کتاب بسیار دیریاب و حتی مسخره است! امروز بعد از یک ماه باز کتاب را برداشتم و یک راست رفتم سراغ نقد و تحلیل سانتاگ در آخر متن. در متن سانتاگ یک کلمه هم اشاره به مکتب فرانکفورت نیست. این به کنار، مهم ترین کلیدواژه سانتاگ برای توضیح جهان ذهنی و ادبی بنیامین "مالیخولیا" است! چرا باید برای ورود به جهان دیریاب نویسنده ای که یک منتقد فوق العاده او را فقط مالیخولیایی توصیف میکند زحمتی بر خود هموار کنیم؟ با این حال برخی توضیحات سانتاگ درباره علائق خاص بنیامین برایم جالب بود و برخی از این علائق مالیخولیایی را در خودم هم پیدا کردم. شاید کتاب را به این زودی ها به کتابخانه پس ندهم چون اصلا کتابی برای یک بار خواندن نیست. هدیه ای است از یک مالیخولیایی به دیگر مالیخولیایی ها. البته متاسفانه بخشهایی که مربوط به تجربیات خیلی شخصی نویسنده هستند کم نیستند.