معرفی کتاب از اتم تا بی‌نهایت ؛ زندگی دانشمند هسته‌ای شهید دکتر مسعود علی‌محمدی اثر نرگس سادات مظلومی

از اتم تا بی‌نهایت ؛ زندگی دانشمند هسته‌ای شهید دکتر مسعود علی‌محمدی

از اتم تا بی‌نهایت ؛ زندگی دانشمند هسته‌ای شهید دکتر مسعود علی‌محمدی

3.8
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

13

شابک
9786004416276
تعداد صفحات
264
تاریخ انتشار
1403/10/20

توضیحات

        تا چهلم مسعود، مدام مهمان در خانه‌مان رفت‌وآمد می‌کرد. این گروه می‌آمد، آن یکی برمی‌گشت. اگر فکر می‌کردم لازم است، حتماً آقای رستگار و حاج‌آقا را در جریان می‌گذاشتم. بیشتر اوقات هم، خودِ آقای رستگار می‌آمد و در خانه مراقب اوضاع بود. مثلاً روزی که از یک نهاد امنیتی قرار بود بیایند، به حاج‌آقا گفتم. ایشان هم آقای رستگار را فرستاد که در جمع حاضر باشند. یک ضبط‌کنندﮤ صدا هم در جیب مانتویم گذاشتم و کنار مهمان‌ها نشستم. آن‌ها هم ‌آمدند و پنج دقیقه‌ای صحبت کردند و رفتند. مشخص بود که ترجیح می‌دادند من تنها باشم، اما محال بود تأکیدات مسعود را برای همراهی با حاج‌آقا فراموش کنم؛ همین بود که نگرانی‌ام را هم با ایشان مطرح می‌کردم. همان هفته‌های اول، چند روزی سر مزار مسعود، یک خانم می‌آمد و شروع می‌کرد به فحش و فضیحت دادن به دولت. یک آقای کت‌وشلوارپوشیدﮤ خیلی مرتبی هم دو صندلی جلوتر از مزار مسعود می‌نشست. تماس گرفتم و توضیح دادم آنچه را می‌دیدم و می‌شنیدم. از فردایش، دیگر نه آن خانم بود و نه آن آقا. طی سال‌ها زندگی با یک دانشمند هسته‌ای یاد گرفته بودم نباید سؤال اضافه بپرسم. همین که اوضاع تحت کنترل بود، برایم کافی بود. هنوز چهلم نشده بود که ساعت ده شب زنگ خانه را زدند و کیف وسایل مسعود را برایمان آوردند. کیفی که خودم برایش هدیه گرفته بودم، با ساچمه‌ها سوراخ شده بود. دفترچۀ روزانه‌اش همین‌طور. حتی پایان‌نامۀ دانشجویش هم در کیفش با ساچمه‌ها سوخته بود. با بچه‌ها دانه‌دانۀ این‌ها را از کیفی که چند سال در دست مسعود بود و حالا به ما رسیده بود درمی‌آوردیم و می‌دیدیم. اشک امانمان را برید. حق داشتیم نتوانیم شرایط را مدیریت کنیم. حالا که دیگر نه دوربین بود و نه مهمان و نه مسائل امنیتی، تا نا و نوا داشتیم گریه کردیم. آن شب، ایمان غرور مردانه‌اش را در اتاق پدرش کنار گذاشت و دلی از عزا درآورد و گریه کرد. دلمان برای مسعود تنگ شده بود. خودش که نبود، ولی مطمئن بودیم اگر برویم سر مزارش، کمی آرام می‌شویم. ساعت دوازده شب شال و کلاه کردیم و در سرمای زمستانی رفتیم سر مزار مسعود. همان‌طور هم شد؛ بچه‌ها کمی آرام گرفتند. نشستیم سر مزار و نگاه می‌کردم به شعر منتخب حاج‌آقا روی سنگ مزار: «هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق، ثبت است بر جریدﮤ عالم دوام ما.»
      

لیست‌های مرتبط به از اتم تا بی‌نهایت ؛ زندگی دانشمند هسته‌ای شهید دکتر مسعود علی‌محمدی

یادداشت‌ها

          اولین و تنها زندگی نامه موجود از استاد تمام ، دانشمند و محقق بزرگ شهید علیمحمدی که از زبان همسر روایت شده است. از این جهت منبع دست اول و قابل توجهیست. اینکه چقدر آدم سرسخت ، پرتلاش و متعهدی در یادگیری بودن خیلی تحسین برانگیزه... و به آدم یادآوری می کنه تو کجاهستی ؟! چقدر از دانش و عنوان تحصیلت مایه داری؟...

اما من توی این کتاب دنبال " زن  دانشمند و محقق"می گشتم! اونجایی که دکتر علیمحمدی بعضا دانشجوهای دختر رو با انگیزه و پرتلاش می دید در پروژه ها و ناراحت بود ازینکه بعد از ازدواج از کارها و فضای علمی کنار میرن. اون قسمت از ماجرا که همسر خودشون هم برای همراهی تحصیل ایشون ، نقش خانه داری رو با مسئولیت هایی سنگین پذیرفتند و پس از اتمام تحصیل دکتر در بهترین دانشگاه های ایران و فرصت های بین المللی؛ سهم همسر ایشان از تحصیلات آکادمیک بعد از سال ها وقفه، رشته روانشناسی در دانشگاه آزاد بود.
ابدا نمی خواهم این الگو را زیر سوال ببرم، این الگو بر اساس عشق و مسئولیت پذیری دو انسان برگزیده شکل گرفته است. اما بسیار دنبال خودم می گردم! اینکه دانشجو‌ و محقق دختر در یک رشته علوم پایه جایش کجاست...کجا می ایستد، کجا شتاب می گیرد و می دود ....و اصلا چقدر می ارزد؟!
در نهایت اینکه قلم کتاب کمی انعطاف ناپذیر بود و می توانست خوشخوان تر و پیوسته تر نگارش شود.

پ،ن: برای مثال همسر شهید دانشمند هسته ای دکتر شهریاری هم رشته ایشان است_در زمانی که اصلا متداول نبوده برای خانم ها_ ، آنچه از این کتاب گفتم صرفا یک مثال بود. اما فکر می کنم الگوی این کتاب بیشتر پذیرفته شده باشد.
        

31