معرفی کتاب Der Verdacht اثر فریدریش دورنمات کتابعمومیداستانآلمان Der Verdacht فریدریش دورنمات 3.1 22 نفر | 7 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 3 خواندهام 40 خواهم خواند 17 ناشر شابک 9783257214369 تعداد صفحات 128 تاریخ انتشار _ توضیحات Kommissär Bärlach liegt im Krankenhaus. Todkrank liest er in der Zeitschrift ›Life‹ einen Artikel über den berüchtigten Nazi-Arzt Nehle, der im KZ Stutthof ohne Narkose operierte. Der Mann auf dem Foto kommt ihm unheimlich bekannt vor. بریدۀ کتابهای مرتبط به Der Verdacht 🎭 محمد رضا خطیب 🎬 1403/10/28 سوء ظن فریدریش دورنمات 3.1 7 صفحۀ 79 مهم این است که آدم بتواند حقیقت را بگوید و برایش مبارزه کند ؛ نه این که حقیقت را به مسخره بکشد. 0 35 یادداشتها محبوبترین جدیدترین aylarmm 1401/9/9 این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است. بسیار خسته کننده و کسالت آور، خیلی اوقات اصلا یادم میره این کتابو خوندم، مثلا جنایی ست اما هیجان خاصی در در مخاطب ایجاد نمیکنه 0 2 برادلی چاکرز:) 1403/4/28 این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است. ●نثر و نوشته اصلا روان نبود ●کتاب خسته کننده بود! ●سخنرانی های طولانی و نامنسجم ●پایان عجیب و غریب... 0 0 Ehsan Sotodeh 1404/2/28 این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است. سوءظن یکی دیگر از آثار معروف نویسنده آلمانی فریدریش دورنمات میباشد. پیشتر به بررسی و معرفی کتاب قول پرداخته بودم که از دیگر آثار این نویسنده بود. این کتاب هم حال و هوایی رازآلود و ترغیبکننده را برای خواننده فراهم میسازد تا با ولع و کنجکاوی، کتاب را چند ساعته تمام کند. اثری کوتاه با فضایی جنایی که شاید خواندناش زمان زیادی نبرد اما درک حقیقت نهفته پشت کلمات نویسنده به مراتب دشوار تر جلوه میکند. - احسان ستوده 0 0 کیارش وفایی 1401/9/12 این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است. «دورنمات» یکی از آن نویسندههایی که آثارش در حوزه پلیسی بسیار مورد توجه مخاطب قرار میگیرد. حال از این سو میتوان به تمهیدات و طراحیهایش در پلات این دست از نوشتههایش اطمینان کرد به این دلیل که به طور حتم اتفاقی که قصد غافلگیری دارد در آنها وجود دارد. حال این نکته را باید اشاره داشت که قهرمانهای رمانهای «دورنمات» بسیار با قهرمانهای دیگر نویسندگان متفاوت هستند. 0 1 مسیح ریحانی 1403/12/23 این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است. این کتاب را بعد از «قول» و «قاضی و جلادش» از همین نویسنده، با همین ترجمه و از همین نشر مطالعه کردم. حقیقتا به عنوان کسی که پیش از این خیلی رمان پلیسی نخوانده و اساسا با ادبیات آلمانی آشنایی چندانی ندارد، از مطالعهی این آثار بسیار لذت بردم. محمود حسینیزاد واقعا ترجمهای بینقص برای هر سه این آثار ارائه داده است. توصیفهای هر سه کتاب به قدری دقیق و هنرمندانه هستند که حقیقتا ذهنم حتی بعد از اتمام کتابها هم درگیرشان است. من مطالعهی هر سه اثر را قویا توصیه میکنم. ابتدا «قاضی و جلادش» و سپس «سوءظن» را بخوانید. چون از نظر زمانی دنبالهی هم هستند و اینطوری جذابتره. اما «قول» جدای اینهاست. «عدالت» هم از همین نویسنده، توسط محمود حسینیزاد ترجمه شده و از طریق نشر برج به چاپ رسیده است. 0 1 ثنا احمدی 1403/7/9 این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است. به نظرم اگر کتاب رو با شروع بهتری می نوشت و ادبیات بهتری هم به کار می برد قطعاً کتاب خوبی از آب در می اومد. اما انگار کتاب رو در نهایت عجله و بی حوصلگی نوشته و دو شخصیت رو هم کاملاً برای سهل کردن کارش و زودتر تموم شدن کتابش خلق کرده. یکم هم به نظرم شعاری بود. توقعم از دورنمات که نویسنده ی «ازدواج آقای می سی سی پی»عه، بیشتر بود. 0 2 علی عقیلی نسب 1402/6/17 این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است. بسم الله الرحمن الرحیم دورنمات به ترتیب کتابهای قاضی و جلادش و این کتاب را با محوریت شخصیت هانس برلاخ نوشته است. شاید برلاخ ویژهترین کارآگاه داستانی باشد. پیگیرترین شخص برای اجرای عدالت در بین تمام کارآگاهها با انگیزهای نامشخص. او ابدا شخصیتی اخلاقمدار نیست، آنقدرها دلسوز جامعه نیست و به دلیل مریضیای سخت، فقط یک سال دیگر زنده است. تجربه بسیارِ کارآگاهی او در چندین کشور و هوش فوقالعاده بالایش او را تبدیل به شطرنجبازی فوق حرفهای و ترسناک کرده. شطرنجبازی که مهرههایش آدمها هستند. او برای اجرای عدالت شرط میبندد و حاضر است برای اجرایش هر کاری بکند. داستان از اتفاقات بعد از داستان کتاب قاضی و جلادش شروع میشود. زمانی که برلاخ دچار سوءظنی شدید میشود. سوءظنی که از حالت چهره دکترش هنگام دیدن یک عکس از اردوگاههای مرگ ایجاد میشود. عکس دکتری به نام نله که که مشغول جراحی یکی از یهودیان است بدون اینکه او را بیهوش کند. این کتاب تقریبا هیچ نکته مثبتی ندارد. نحوه ایجاد شدن سوءظن بسیار ضعیف است. به طوری که مخاطب احساس میکند نویسنده کمبود سوژه داشته اما ناچار به نوشتن است. و چه بسا اینگونه باشد! (نویسنده دو کتاب قاضی و جلادش و سوءظن را به خاطر مشکل مالی نوشته است) شخصیت گالیور بسیار نابجا است. منطق داستان را به هم زده و تمام امکانات لازم را در اختیار برلاخ قرار میدهد و باعث میشود داستان ارزش کارآگاهیاش را از دست بدهد. راوی داستان سوم شخص است که خوشبختانه هیچ دخالتی در داستان نمیکند اما دیالوگهای سه چهار صفحهای و شعارزده با جملات طولانی ضربهای به داستان میزنند که راوی را از دخالت کردن ار داستان بینیاز کردهاند. پایان بیپایه و اساس و غیرمنطقی داستان و همچنین احساسات برلاخ که اصلا تناسبی با شخصیت اولِ کتاب قاضی و جلادش ندارند، باعث شده سوءظن در میان سه اثر اول کارآگاهی نویسنده، ضعیفترین آنها باشد. 2 30