معرفی کتاب قتل روی عرشه اثر هارولد شکتر مترجم بهرنگ مافی

قتل روی عرشه

قتل روی عرشه

هارولد شکتر و 3 نفر دیگر
2.8
8 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

8

ناشر
خوب
شابک
9786227543391
تعداد صفحات
92
تاریخ انتشار
1401/1/2

توضیحات

کتاب قتل روی عرشه، نویسنده هارولد شکتر.

لیست‌های مرتبط به قتل روی عرشه

یادداشت‌ها

        چرا برخی کتاب‌ها را می‌خوانیم؛
ماجرای یک توجیه!

این مرور را هرکسی نباید بخواند. چیزی از کتاب لو نرفته و شرحی از موقعیت‌های جنایی اثر نداده ام، اما خب هرکسی نباید این کتاب را بخواند. اسپویل آلرت را برای همین فعال کرده ام. 

0- این جلد، پنجمین روایت از سری روایت‌های مشاهیر مرگ است که از نشر خوب خوانده ام. 
در مقام قیاس با 4 روایت پیشین، این جلد مشخصا ضعیف‌تر بود.

1- چرا باید متنوع کتاب خواند؟ باید توجیهی برایش داشت، بالاخره انسان است و "کارهای منطقی‌اش".
خیلی از ما، یک زندگی روزمره داریم، شغلی، تحصیلی چیزی. در این جهان خیلی تخصصی و خرد، به مسائل حرفهٔ خود می‌پردازیم. جهان کوچک اما پرجزئیاتی داریم. قبول دارید در بند این جهان بودن، تجربهٔ خیلی از اتفاقات جهان رو از ما سلب می‌کنه؟ پس بیایید ما که اینجا نشستیم و خیر سرمون کتاب می‌خوانیم، در کتاب‌خوانی جسور و متهور باشیم. به در و دیوار بزنیم تا جای خودمان را در جهان پیدا کنیم. در مسائل اخلاقی مهم، مانند موقعیتِ ما در پرونده‌های جنایی!

2- شاید هیچ‌کدام از ما هیچ‌وقت بجز وقتی که تصادفی دست خودمان را با چاقوی آشپزخانه می‌بریم، مواجه دیگری با خون نداشته باشیم. از لحاظ آماری هم نگاه کنیم، وضعیت غالب این دور و زمانه، امنیت کامل است. اما همچنان خشونت هست و حتی یک موقعیت خشونت‌آمیز و آگاهی از آن، برای یک وجدان سالم یک موضع‌گیری را ضروری می‌کند. قضاوت صحیح‌ کردنِ انسان‌ها تقریبا ناممکن و شاید غیراخلاقی باشد (در مورد قاضی حرف نمی‌زنم در مورد خودمان حرف می‌زنم). اما موضع‌گیری بدون فرشته‌وشیطان ساختن، حساب خیلی چیزها را برای ما مشخص می‌کند.

3- این دغدغه، موضع‌گیری و تلاش برای تفکر اخلاقی در مورد وضعیت از لحاظ اخلاقی بغرنج (مانند پرونده‌های جنایی) برای من حداقل از 4آبشخور حاصل شده است:
اول همین پرونده جنایی‌های نشر خوب. مخصوصا در مجلدی که در مورد قاتل‌آجری و تبعیض ساختاری علیه سیاه‌پوستان در آمریکا بود.
دوم کتاب "ساعت پنج عصر در خیابان گاندی" که ماجرای دو جوان تقریبا هم سن‌وسال من در همین تهران بود. جایی در همین حوالی و موقعیت در همان حوالی!
سوم کتاب "هفت نفری که با دار آویخته ‌شدند" از آندری‌یف. این کتاب مشخصا ذهنم را روشن ساخت نسبت به این موضوع. چون در پایان کتاب قرار است هفت قاتل و جانی که از جرم خود پشیمان نیستند، اعدام شوند. در این اثر کلاژوار، آندری‌یف قاتل را با تصویر می‌کشد با تمام وجوه انسان بودنش و برای من تلنگری بود که آیا حکم اعدام بله؟ ادبیات است دیگر!
چهارم هم پرونده‌های جنایی پادکست چنل‌بی.

4- این  مجلد هم در مورد یک پروندهٔ جنایی روی یک عرشه رخ می‌دهد. روایت ترسناک است اما به دلهره‌آوری جلدهای پیشین این سری نبود.
اما به هرحال خواندن این کتاب‌ها و روایت‌ها قلب را فسرده می‌کند و هرکسی نباید بخواند.

در نهایت توجیه اخلاقی می‌توان بافت برای این کتاب. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

34

          ۸۱ صفحه در ۱ ساعت و ۱۸ دقیقه.
‌
سومین روایت از Bloodlands Collection، «قتل روی عرشه» است و این‌بار «شِکتِر» به پرونده‌ای به سال ۱۸۶۰ برمی‌گردد و همین خوشه‌چینی‌ها از مدارک پراکنده از پرونده‌ای چنان دور، تبهّر و مهارت این وقایع‌نگار جنایی را نشان می‌دهد و البته قدرت قلمش را در لغزاندن این جزئیات در قالب یک کلیّت لای جلد داستان.
‌
انتخاب، چیزی‌ست که به هر آن‌کس که در دنیای آدمیان از سلامت عقل برخوردار است، داده شده است و این انتخاب، دامنه و محدوده هم نمی‌شناسد. هرچیزی که در پیش روی قرار بگیرد، آدمی می‌تواند انتخاب کند که کدامین نسخه از "منِ" خویش را عیان سازد؛ مرز بین نیکی و شرّ، بسیار باریک است و «آلبرت دابلیو هیکس» معروف به «ویلیام جانسون» انتخاب کرد بدترین نسخه‌ی خودش باشد.
‌
صبح یکشنبه ۱۸ مارس ۱۸۶۰، کرجی E.A. Johnson مقصدش را به سمت پایین خلیج Staten Island آمریکا در پیش گرفت برای تجارت صدف در بحبوحه‌ی جریان سیری‌ناپذیری مردم منهتن برای خوراک صدف. چهار نفر سوار بر این کرجی بودند: دو برادر جوان به‌عنوان خدمه، ناخدای کرجی و «هیکس» که بعدها به «هیکس: دزد دریایی» یا «هیکسِ تبر به دست» معروف شد که به طمع پولی که ناخدا برای تجارت صدف به همراه داشت خودش را به‌عنوان معاون ناخدای کرجی همراه این سفر کرد. برای ناخدا و دو خدمه‌ی دیگر، سفر، سفری بدون بازگشت بود چرا که تنشان با تبر «هیکس» آشنا شد و پلیس با تحقیقاتش در کرجی با چنان صحنه‌ی هولناکی روبه‌رو شد که برایشان بی‌سابقه بود؛ از سقف اتاقک کرجی تا روی عرشه جایی بدون ردّ غلیظ خون باقی نمانده بود.
‌
در نهایت وقتی پلیس پرسان‌پرسان ردّ «هیکس» را می‌زند و دستگیرش می‌کند، خونسردی و بی‌تفاوتی این قاتل مخوف نه تنها پلیس، که خواننده را هم به شک می‌اندازد که نکند قرار است قاتل دیگری از لای اوراق کتاب سر بر بیاورد! اما حقیقت این است که "کار نیکو کردن از پُر کردن است" و وقتی در نهایت «هیکس» را در یک دادگاه محاکمه کردند و عاقبت لب به اعتراف گشود و پرده از سابقه‌ی خود با بیش از یکصد قتل اعم از مرد و زن و کودک گشود، باور می‌کنی که نه، ظاهرن قاتل پیدا شده است.
از همان ابتدای امر بر خواننده (تقریبن) مسجّل است که قاتل پرونده کیست اما این جزئیات بی‌شمار این کتاب کوتاه است که با بصیرت «شِکتِر» چنان با درایت در کنار هم چیده می‌شوند که کتاب را بسیار خواندنی می‌کنند. این روایت هم همانند دو روایت قبلی، یک وعده برای خواندن بیش‌تر نمی‌طلبد اما دنبال کردن جزئیاتش، تمرکز بسیار می‌خواهد.
        

0