مسافرخانه شکسپیر: داستان های فارسی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
6
خواهم خواند
0
توضیحات
پیش از مهاجرت به استرالیا، سال ها در تهران زندگی می کردم. آن اواخر برای مراسم ترحیم پدر، به زادگاهم اصفهان، رفتم. در آن سفر، خواهرم مژده که بسیار به او نزدیک بودم، مرا با آمفتامین آشنا کرد. تجربه غریبی بود از بیداری ممتد؛ درست شبیه حال اکنونم که دیگر توان خوابیدن ندارم. مصرف آمفتامین را تا یک ماه بعد از آن هم ادامه دادم. پیش از آن، آن قدر کابوس می دیدم که دلم می خواست با چشمان باز دنیا را زندگی کنم. ولی آن قدر چشمانم را باز نگه داشتم که حسابی گود رفتند. شاید برای رهایی از کابوس ها نباید خواب را به مسلخ کشید.
بریدۀ کتابهای مرتبط به مسافرخانه شکسپیر: داستان های فارسی
لیستهای مرتبط به مسافرخانه شکسپیر: داستان های فارسی
یادداشتها