فکر کردن، بی درنگ و بادرنگ

فکر کردن، بی درنگ و بادرنگ

فکر کردن، بی درنگ و بادرنگ

دانیل کانمن و 2 نفر دیگر
4.3
15 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

109

ناشر
ققنوس
شابک
9786002784131
تعداد صفحات
652
تاریخ انتشار
1399/11/28

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
کتاب پرفروش تفکر، سریع و کند دانیل کانمن، روانشناس و برنده نوبل اقتصاد، خلاصه تحقیق اوست که با همکاری آموس تورسکی بیش از چند دهه به آن مشغول بوده است. این کتاب شامل سه بخش از مراحل کاری اوست: کارهای اولیه، یعنی سویه گری های شناختی، سپس نظریه چشم انداز و پس از آن پژوهش هایی در زمینه شادی است. محور اصلی کتاب دوگانگی میان حالت اندیشه است: سیستم دو آهسته تر، خودخواسته تر و منطقی تر است، در حالی که سیستم یک سریع، غریزی و احساسی است. این کتاب ترسیم سویه گیری های شناختی در ارتباط با هر نوع تفکر است که با پژوهش های خود کانمن درباره نفرت از باخت آغاز می شود. این کتاب، با پشتوانه چند دهه پژوهش های دانشگاهی، نشان می دهد که افراد، با تغییر چارچوب پرسش و جایگزین کردن پرسش های ساده تر، در حقیقت به قضاوت های انسانی اهمیتی بیش از حد می دهند. کانمن، با شرح کارکرد دو سیستم، تلاش می کند نشان دهد که چه وقت می توانیم در تصمیم گیری های مربوط به زندگی و تجارت به بینش و شهودیات خود اطمینان کنیم و چه زمانی از آن بپرهیزیم و با شیوه شناخت سویه گری های ذهنی چگونه می توانیم از اشتباهات اجتناب کنیم. این کتاب برنده جایزه بهترین کتاب آکادمی ملی علوم و جایزه کتاب لس آنجلس تایمز و برگزیده منتقدان کتاب نیویورک تایمز به عنوان یکی از ده کتاب سال 2011 شناخته شده است.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به فکر کردن، بی درنگ و بادرنگ

نمایش همه

یادداشت‌ها

          1- دانیل کانمن در این کتاب به خطاهایی می‌پردازد که ما انسانها به دلیل کارکرد فعال سیستم 1 و تنبلی سیستم 2 انجام می‌دهیم. خطاهایی که حتی ما انسانها بعضیها را به عنوان خطا نمی‌شناسیم، باور داریم و البته به طور روزمره با آنها مواجهیم. از نظر کانمن راه جلوگیری از خطاهایی که از سیستم 1 سرچشمه می‌گیرند، در کل ساده است. نشانه‌هایی که حاکی از میدان مین ذهنی است شناسایی کنید، آرام شوید و بکوشید از سیستم 2 کمک بگیرید. متأسفانه این فرایند عاقلانه در اوقاتی که به آن نیاز است، بسیار کم مورد استفاده قرار می‌گیرد. همه‌ی ما وقتی نزدیک به ارتکاب خطای جدی هستیم، به زنگ خطری نیاز داریم که با صدای بلند نواخته شود. اما چنین زنگ خطری موجود نیست و خطاهای ذهنی، در کل، بسیار دشوارتر از خطاهای درکی تشخیص داده می‌شوند.
2- کتاب ۳۷ فصل دارد و در هر فصل یک موضوع مطرح می‌شود. به همین دلیل این کتاب حجیم (ترجمه ۶۸۰ صفحه ای) هرچه جلوتر می‌رویم جذابتر می‌شود. یکی از ویژگیهای خوب کتاب این است که در انتهای هر فصل در چند جمله‌ی کوتاه، مثالهایی درباره موضوع بحث ذکر می‌شود که برای درک بهتر مطالب و مرور مجدد مفاهیم در آینده بسیار کمک می‌کند.
3-  متاسفانه ترجمه خانم تالوصمدی خوب نیست و بعضی جاها کلافه می‌کند؛ اشتباههای املایی و حتی محتوایی هم دیده می‌شود که شاید به خاطر سبک نگارش سخت کتاب توسط کانمن باشد. امیدوارم در چاپهای مجدد این مشکلات مورد بازبینی و تصحیح قرار بگیرند. جاهایی که شک داشتید یا متوجه نشدید را با متن انگلیسی تطبیق بدهید. فایل کتاب را برای دانلود در آدرس زیر قرار دادم.
https://goo.gl/52G5q2
4- کانمن می‌نویسد: «تصمیم‌گیری مانند سخن گفتن به نثر است. افراد بدون اینکه از آن آگاه باشند و حتی هنگام آگاه بودن، پیوسته این کار را انجام می‌دهند.» همانطور که انتظار داریم جان مطالب کتاب در فصل «نتیجه‌گیریها» آورده شده است. نگارنده در این فصل به این موضوع می‌پردازد که با وجود اینهمه خطا در رفتار انسانها، آیا باید آنها را برای انتخاب و تصمیم‌گیری آزاد گذاشت یا جامعه‌ی مسئول باید به افراد برای انتخاب صحیح کمک کند؟
        

0

 علیرضا

1403/8/12

          کتابی است درباره ی شیوه ی تفکر، تصمیم گیری و قضاوت های انسان. نویسنده ی خوش فکر این کتاب فرض منطقی بودن انسان را زیر سوال می برد و نشان می دهد که چگونه عوامل روانشناختی بر تصمیم های انسان اثر گذار است. اینکه آیا براستی انسان موجودی خردمند است، سوال و دغدغه ی بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان گذشته و معاصر بوده است و دنیل کانمان در این کتاب تلاش می کند با روانشناسی مبتنی به روش ها  وشیوه های علمی به این پرسش پاسخ دهد. شناخت ضعف ها و عوامل اثر گذار بر شیوه ی اندیشه، نتیجه گیری، قضاوت ها، برداشت ها و تصمیم های ما، راهی است برای منطقی تصمیم گرفتن، منطقی قضاوت کردن و منطقی زیستن. بی شک یکی از بهترین کتاب هایی که در حوزه ی خودشناسی خواندم همین کتاب بود. توصیه می کنم که علاقمندان به کتاب آن را مطالعه کنند و اگر از قبل این کتاب را مطالعه کردند،  چون من دوباره مطالعه کنند. و بسیار خوشحال می شوم که با من از طریق ایمیل درباره ی آن تبادل نظر کنند.
alireza.malekei72@gmail.com
        

11

          خیلی طول کشید تا این کتاب رو بخونم. اون رو موازی با دروس مربوط به <a href="https://motamem.org/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%84%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86/?wcz">خطاهای شناختیِ</a> دوره <a href="https://motamem.org/%d8%af%d9%88%d8%b1%d9%87-mba-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d8%aa%d8%b5%d9%85%db%8c%d9%85-%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c/">تصمیم‌گیری</a> متمم جلو می‌بردم. خوندن اون درس‌ها، و نظرات زیرشون و تلاش برای انجام تمرینات، ارتباطم رو با کتاب عمیق‌تر کرد.

با خوندن کتاب، کل بشریت از چشمم افتاد! ما خیلی موجودات ساده‌ای هستیم و «منطقی بودن» و «قضاوت بی‌طرفانه» و خیلی دیگه از صفاتی که به انسان‌ها نسبت میدن، دروغی بیش نیست. توقعم از این موجود به شدت کاهش پیدا کرد؛ قبلا زیادی خوش‌بین بودم و توقع زیادی ازش داشتم اما دیدم واقعا نمیشه انتظاری ازش داشت. فصل به فصل و آزمایش به آزمایش من بیشتر به سادگی و غیر منطقی بودن بشر پی می‌بردم.

اما همه‌ش هم بدبینی نیست. درسته که هزاران سال طول کشید، ولی بالاخره ما نسبت به این نقص‌هامون آگاه شدیم. خود این آگاهی قدم بزرگیه. اولین مرحله برای غلبه به یه چیزی، اسم گذاشتن براشه. تا وقتی نتونیم چیزی رو توصیف کنیم و در موردش صحبت کنیم، کار زیادی هم از دستمون بر نمیاد. بعد از این که فهمیدیم «خطا‌های شناختی» وجود دارن، کم کم ابزارهایی برای مقابله باهاشون ساختیم.

خطاهای شناختی در مورد تصمیمات احساسی یا گول خوردن یا احمقانه رفتار کردن تو زمان خستگی و عصبانیت نیست. این خطاها تو سیستم فکر کردنمونه. یعنی وقتی که ما فکر می‌کنیم داریم منطقی رفتار می‌کنیم بروز پیدا می‌کنن. ربطی هم به آموزش و سطح افراد نداره. یعنی حتی پزشکانی که در مقام تصمیم‌گیری در مورد روش درمان افراد بودن هم بسته به این که سوال چطوری مطرح بشه، جوابشون متفاوت بوده. یعنی یه درمان رو اگه تو دوتا بروشور مختلف بهشون بدیم، ممکنه یکیش رو به اون یکی ترجیح بدن. اونا پزشکن و دارن اون زمان کارشون رو می‌کنن. محتوای بروشورها هم عین واقعیته و دروغ و کلکی توش نیست، فقط تو یکی درصد موفقیت گفته شده و تو اون یکی درصد شکست. اما همین روی تصمیم این پزشکا تاثیر میذاره! تقصیر پزشکا نیست، همه‌مون همینیم.

اون خاصیتی که توی این خطاها بیشتر از همه ذهنم رو به خودش مشغول کرده، اینه که ما نسبت بهشون کوریم. یعنی حتی اون استاد دانشگاهی که خودش در مورد این خطاها تحقیق انجام داده هم، هم‌چنان بهشون دچاره. آگاه شدن از وجود اونا، ما رو در برابرشون حفظ نمی‌کنه. اما همین که ما نقص‌های ذهنمون رو بدونیم، بهتر می‌تونیم ازش استفاده کنیم و سر به زنگاه‌ها بیشتر حواسمون رو جمع کنیم و با احتیاط قدم برداریم.

البته که مطالب کتاب خیلی بیشتر از ایناست. خیلی از خطاها رو مدل می‌کنه و سعی می‌کنه کمی ریشه یابی‌شون بکنه. به این می‌پردازه که این خطاها اصلا چرا وجود دارن و فایده‌شون چیه. در مورد این که کجا میشه به شهود متخصصین اعتماد کرد صحبت می‌کنه. پر از آزمایش‌های جالب و خجالت‌آوره! زیرآب، خیلی از تفکراتی که ما نسبت به خودمون داریم رو می‌زنه. و خیلی چیزای دیگه. امیدوارم بتونم به زودی بازهم برم سراغش.

<a href="https://khoshi.net/thinking-fast-and-slow.html">نسخهٔ یه ذره طولانی‌تر</a>
        

1