معرفی کتاب سقوط گوندولین (گالینگور) (به پیوست سقوط گوندولین و سقوط تروا) اثر جی. آر. آر. تالکین مترجم محمدحسین شکوهی

سقوط گوندولین (گالینگور) (به پیوست سقوط گوندولین و سقوط تروا)

سقوط گوندولین (گالینگور) (به پیوست سقوط گوندولین و سقوط تروا)

4.2
11 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

27

ناشر
روزنه
شابک
9786222345426
تعداد صفحات
360
تاریخ انتشار
1402/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        مورگوت شریر از دژ خود آنگباند بر قوای نظامی عظیمی فرمان میراند. در مقابل مورگوت، اولمو که او را فرمانروای آبها میخوانند، سخت ایستادگی میکند. در میان این ستیزه خدایان شهر زیبا و کشف ناشدنی گوندولین قرار دارد. سازندگان و ساکنان این شهر الفهای نولدوریاند که روزگاری در والینور، سرزمین خدایان ساکن بودند اما علیه حکمرانی صاحب خانه شوریدند و به سرزمین میانه گریختند. مورگوت بیهوده در پی آن است که شهر پنهان شگفت انگیز را بیابد، حال آنکه خدایان در والینور از مداخله در یاری اولمو، که قصد دفاع از شهر را دارد امتناع میورزند.تور، پسر عموی تورین به این داستان وارد میشود. با هدایت نادیدنی اولمو، تور به گوندولین سفر میکند و در آنجا مقام مییابد؛ او با ایدریل، دخت تورگون پیوند زناشویی میبندد؛ و آنها صاحب پسری به نام ائارندل میشوند. اما تقدیری هولناک در انتظارشان است؛ چرا که مورگوت به واسطه خیانتی ننگین یورشی ویرانگر را با بالروگها، اژدهایان و اورکهای بیشمار، علیه آنان تدارک می بیند. پس از نابودی، پسر تور زنده میماند و در داستان بعدی، قصۀ ائارندل، به زندگی خود ادامه میدهد، داستانی که تالکین هرگز فرصت نوشتن آن را نیافت؛ البته طرحواره آن از منابع مختلف در این کتاب گردآوری شده است.پس از برن و لوتین ،کریستوفر تالکین با همان روش «تاریخ در تسلسل» به نگاشتن سقوط گوندولین پرداخت. از زبان جی .آر. آر تالکین این «نخستین داستان حقیقی این دنیای خیالی بود» و در کنار برن و لوتین و فرزندان هورین، یکی از سه «قصه بزرگ» روزگاران پیشین است.
      

یادداشت‌ها

مریم :)

مریم :)

1402/7/29 - 23:44

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

          تا قبل از خواندن قصه سقوط گوندولین و نسخه‌های متفاوت تالکین از آن، تالکین را به ساخت و پرداخت جهانی Consistent و بدون نقص و تناقض و ناپیوستگی می‌شناختم و رشک می‌بردم؛ جهانی مفصل و پرجزئیات و پرشخصیت که انگار برای گوشه گوشه و لحظه به لحظه‌اش فکر و برنامه‌ریزی شده و حکمتی پشت هر رخ‌داد و حادثه‌اش هست. این توهم را باید گذاشت پای بی‌سوادی و غور نکردنم در دنیای تالکین که «سقوط گوندولین» پنبه‌اش را زد، اما رشکم به تالکین را فزونی داد، که تالکین خودش انگار نخستین تالکین‌پژوه و جست‌وجوگر تاریخ سرزمین میانه بوده.

تالکین خودش هم عالم کل تاریخ سرزمین میانه نبوده، یعنی حداقل اولش که دست به خلق این تاریخ برده، همه جزئیات و ریزه‌کاری‌ها را در ذهن نداشته و طرح اصلی را که ریخته، نسخه‌های اولیه‌ای از داستان‌ها را روی کاغذ آورده و طی سال‌های بعد، خودش را غرق در این تاریخ کرده و تأمل و تعمقش، نسخه‌های بعدی هر داستان را شکل داده؛ نسخه‌های بعدی‌ای که گاه تفاوت‌های قابل توجه و چشم‌گیری با نسخه‌های قبلی‌شان دارند و جزئیات و پرداخت‌ها و شخصیت‌ها با دقت و وسواس بیشتری در تاروپود آنها تنیده شده و قصه را قوام داده. گاهی حتی تالکین نسخه‌های جدید را روی همان کاغذی می‌نوشته که نسخه قبلی روی آن تحریر شده و در پس‌زمینه، نسخه قبلی هم‌چنان قابل خوانده بوده؛ بهترین تصویر از سیر تحول یک قصه.

گاهی هم نسخه‌های جدید، زاویه دید متفاوتی به قصه می‌دهند و بخش و جزئیات دیگری از قصه را نسبت به نسخه‌های قبلی پررنگ کرده و زیر ذره‌بین می‌برند. نعوذ بالله مشابه روایت‌گری کتب آسمانی ادیان که قصه‌هایشان از تاریخ پیشینیان، چندین و چندبار تکرار می‌شود، اما هربار تمرکز روایت روی بخش خاصی از قصه جمع می‌شود که بیشتر به کار حرف بعد از روایت می‌آید.

قصه‌های سرزمین میانه تالکین حماسه‌اند، برای آن که بیشتر مأنوس رمان و داستان کوتاه‌های مدرن است، اولش خو کردن به آنها سخت و عبث به نظر می‌رسد. از بس که جای واکاوی و زیر و زبر کردن شخصیت و افکار و درون کاراکترهای قصه، از کاخ‌ها و شهرها و زمین‌ها و جنگاوری‌ها و اهریمن‌ها حرف به میان می‌آید، آن هم با جزئیاتی بسیار که هیچ کارگردانی هم معمولا در اقتباس سینمایی به تک‌تک‌شان، بخواهد هم نمی‌تواند وفادار بماند. از طرف دیگر، اسم قصه، یا همان چند خط اولش، آخرش را معمولا لو داده و خواننده قرار نیست درگیر تعلیق و Plot Twist و این اداواطوارها بشود. فرجام قصه سال‌هاست آشکار و واضح است و صرفا روایت پرآب‌وتاب و جزء به جزءش را خواننده (احتمالا یک‌بار دیگر) مرور می‌کند. اما قصه حماسه که جلو رفت و آدم که تاب حماسه را آورد، میلش برمی‌گردد به همان سبک و سیاقی که اجداد پیشامدرنش در سر و دل داشتند و همین حماسه‌ها را هر شب، دور آتش از بر می‌خواندند و پیچیدگی فکر و خیال آدم مدرن را کاری نداشتند، که اصلا آدم مدرنی شاید دوروبرشان نبوده.

«سقوط گوندولین» هم روایت مهمی‌ست در تاریخ سرزمین میانه و همین بس که از پسش ائارندیل و الروند و الروس برمی‌آیند و دوران دوم و سوم را با حماسه‌هایشان رنگ آدم و اتحادش با الف می‌دهند، و در کنار اهمیت در تاریخ، حماسی و غریب است، که سقوط یک شهر، مخصوصا شهری که به سعادت و بی‌زوالی و تسخیرناپذیری شهره است، همواره غریب است، چه گوندولین باشد، چه تروآ، که همواره غرور و خدعه و خیانت سقوط شهرها را ممکن کرده.
        

4