کتاب حاضر، رمانی است که نویسنده در آن تصویر شهری بزرگ با همه تفریحات و شادی های بی شمارش را ارائه داده است. شهری که همه در آن شاد و پرهیاهوی اند. وی از روزنه این شهر، موضوع تنهایی و غربت را وارد داستانش می کند، به طریقی که خواننده را نیز محزون می کند. نویسنده در نگاه فلسفی خویش، آن عصری را نشان می دهد که ارزشمند است، عصری که انسان تفکر می کند و در تلاش است تا برای بسیاری از پرسش های خویش، پاسخی بیابد. نویسنده این رمان را به نظم سروده است و این سبک رمان نویسی را او با این رمان به ادبیات روسیه وارد کرد.