این کتاب رو خیلی یهویی و فقط بخاطر اسمش شروع کردم ولی هر چقدر که پیش رفتم حس کردم که واقعا لازم بود بخونمش ، من درگیر همین اضطراب لعنتی و بخاطر اون باقی اختلالات هستم ولی همیشه سعی کردم که خودم باهاش کنار بیام و نمی دونستم برای رو به رو شدن باهاش باید چه کاری انجام داد؟ 
این کتاب یه بخش هاییش که خیلی تخصصی میشد یکم خوندنش رو سخت می کرد ولی حرف های خود نویسنده ،تحقیقاتش و اون قسمت هایی که از نظر باقی افراد وارد کتاب کرده بود خیلی کمک کننده بود و خب باعث شد راه های خیلی خوبی پیدا کنم برای مقابله با این اضطراب :) 
        

          اول از هر چیز لازمه که بگم، یا نویسنده متن رو سخت نوشته، یا ترجمه، ترجمه ی روانی نبود..... خوندنش خیلی طول کشید برام، اما چون نکات ارزشمندی رو تو کتاب گفته لازم میبینم بعدا دوباره بخونمش حالا یا زبان اصلی اگه پیدا بشه، یا هم اگر ترجمه ی جدیدی چاپ شد ازش.....
سارا ویلسون نویسنده کتاب، شخص به شدت فعالی هست، خبرنگاری، سردبیری، مجری برنامه و مدیر وبسایت بودن، کوهنوردی و .....  رو تجربه کرده و تو کارنامه کاریش هست.
خلاصه بگم کتاب درباره اضطرابه، خانم ویلسون ، خودش با اضطراب،  پرخوری عصبی، اختلال وسواسی جبری، اختلال دوقطبی دست و پنجه نرم میکنه. در کتاب پیش رو به زبانی خودمانی از تجربیات، تحقیقات، سفرها، آزمون و خطاهایی که در مسیر زندگی خودش داشته با ما صحبت میکنه.
در سراسر کتاب ارجاعات متعددی به کتاب های مرتبط گوناگون، صحبت های اشخاصی که خودشون با مقوله ی اضطراب درگیر بودن، وجود داره.
همون طور که خود نویسنده گفته، کتاب صفحه آرایی منظمی نداره، و شاید ارتباط گرفتن با دسته بندی مطالب دشوار باشه. جوریه که اگه بخوام دوباره بخونمش باید خودم یادداشت بردارم و مطالبو دسته بندی کنم تا درست یادم بمونن.
اینکه نویسنده خودش اضطراب رو زندگی کرده و متد هایی که بهش کمک کرده رو نوشته برام ارزش داشت، روش های کاربردی زیادی رو در کتاب ذکر کرده بود، درباره نحوه کارکرد اضطراب و عوامل به وجود آورنده اش، کنار اومدن باهاش و خیلی چیزای دیگه....
آخرای کتاب درک بهتری از جمله «اضطراب قدرت ماورایی من است» پیدا می کنین.....