معرفی کتاب یک جلوش تا بینهایت صفرها اثر علی شریعتی

یک جلوش تا بینهایت صفرها

یک جلوش تا بینهایت صفرها

4.0
2 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

0

ناشر
چاپخش
شابک
9789649615915
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1391/1/1

توضیحات

        کتاب نفیس «یک جلوش تا بی نهایت صفرها» اثر دکتر «علی شریعتی» با تصویرسازی «مهنوش مشیری» منتشر شده است. این کتاب به صورت دوزبانه تدوین شده و ترجمه ی انگلیسی آن به عهده ی «محمد امینی» بوده است. در بخشی از این اثر می خوانیم: «و بچه های ما می فهمند/ آدم وقتی فقیر میشه خوبیهاش حقیر میشه/ اما کسی که زور داره و یا زر داره/ عیبهاشو هنر می بینند/ چرندهاشو حرف حسابی می شنوند/ آروغ های بیجا و نفرت بارشو/ فلسفه ی دانش ودین می فهمند/ حتی/ شوخی های خنک و بی ربط او از خنده/ حضــــار رو روده بر میکنه/ ملت ها همین جورند روزی که ما مسلمان ها پول داشتیم/ زور داشتیم/ استادهای دانشگاه اسپانیا/ ایتالیا/ فیلسوف ها و دانشمندان اروپا وقتی می خواستند درس بدهند/ قبا و لباده ملاهای ما را به تن خود می کردند/ خود را به شکل بوعلی و رازی و غزالی درمی آوردند/ همون که باز استادهای دانشگاه ما امروز تو جشن ها می پوشند/ لباس های خودشان هم از فرنگی ها می گیرند/ می خواهند ادای کانت و دکارت را در بیاورند/ خود را به شکل استادهای دانشگاه اسپانیا و ایتالیا و/ فرانسه و انگلیس بیارایند» یک جلوش تا بی نهایت صفرها توسط انتشارات «زرین و سیمین» و در قالب مجموعه کتاب های «همراه با جبرئیل» منتشر و روانه ی بازار کتاب شده است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به یک جلوش تا بینهایت صفرها

! Se Mo Ha !

! Se Mo Ha !

1403/11/10

بریدۀ کتاب

صفحۀ 21

تو بچه جان! بچه‌ نه ساله، ده ساله! که هیچ بودی، خاک بودی، خوراک شدی هشتاد سال دیگر، نود سال دیگر، یک بچه‌‌ی پیر میشی، هیچ میشی، خاک میشی دور میزنی، دایره‌ای، بی‌جهت، بی‌معنی، توخالی: باز از آخر، میرسی به اول مثل صفر وقتی برای خودت زندگی کنی وقتی بخوای فقط برای خودت باشی تنها باشی وقتی بخوای فقط با صفرها باشی عمر تو مثل یک خط منحنی روی خودت دور میزنه مثل صفر باز از آخر، میرسی به اول! اما اگر جلو «یک» بنشینی ...؟ اگر بخوای فقط برای یک باشی از پوچی و از تنهایی دربیای همنشین «یک» بشی ...؟! باید برای دیگران زندگی کنی عمر تو مثل یک خط افقی پیش میره مثل راه مثل رود وقتی از خودت دور بشی از آخر، به آبادی میرسی، مثل راه از آخر، میریزی به دریا، مثل رود اما اگر جلو یک بنشینی اگر بخوای فقط برای یک باشی از پوچی و از تنهایی دربیای همنشین یک بشی باید برای دیگران بمیری عمر تو مثل یک خط عمودی بالا میره مثل موج مثل طوفان مثل یک قله بلند مغرور تو تپه‌ها مثل درخت سرو آزاد تو خزه‌ها مثل یک انسان بزرگ، یک شهید تو گرگ‌ها، تو روباها، تو موشها، تو میشها که پا میشه، که می‌ایسته بپاخیزی، بایستی تو صفرها مثل «یک»!

1