معرفی کتاب عشق اثر مارگریت دوراس مترجم قاسم روبین

عشق

عشق

مارگریت دوراس و 1 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

8

شابک
9789644481475
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1392/1/28

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        داستان در جزیره ای به نام اس تالا جریان دارد. زنی گرسنه و عجیب که منتظر فرزندی است، مردی که گویا او را دوست دارد و مردی که همیشه راه می رود و گویا مسافری است که همیشه مسافر است...
      

لیست‌های مرتبط به عشق

خانواده من و بقیه حیواناتخداحافظ گاری کوپرلیدی ال

سیاهه‌ی صدتایی رمان

100 کتاب

اولا صد تا بيش‌تر شد، گفتيم صد و ده تا بشود تيمنا و تبركا، آن هم نشد! مي‌توانيد خودتان تا صد و ده را پر كنيد. ثانيا براي بعضي از كتاب‌ها كه ترجمه‌هاي متعدد داشت، ترجمه‌ي به‌تر را -به انتخابِ خودم!- برگزيدم. ثالثا نه كسي با خواندنِ رمان بي‌دين مي‌شود، نه دين‌دار، اين هر دو، كارِ آخوند است! رابعا اين‌چنين سياهه‌اي را آن‌چنان كه پيش‌تر گفته‌ام، قديم‌ها ناصرزاده‌ي عزيز به ما -به دوستانم و نه به من!- پيش‌نهاد كرده بود، اما از آن‌جا كه سياهه‌ي وي را نيافتم، سياهه‌ي خود را نوشتم، كه يحتمل حذف و اضافاتي دارد. خامسا شايد بعضي از رمان‌هاي تازه منتشر شده مثلِ "سورِ بز" از دستم در رفته باشند، اما از آن‌طرفِ قضيه شايد بعضي از رمان‌هاي قديمي را نيز فراموش كرده باشم، مثلِ "هكلبري فين" يا "تام ساير". اين به آن در. سادسا در اين سياهه‌ي رمان، كتاب‌هايي وجود دارند كه اصالتا رمان نيستند، مثلِ "هفت روزِ آخر" رضا بايرامي. سابعا اگر پنج دقيقه‌ي ديگر به من وقت مي‌دادند، نامِ بيست رمانِ ديگر را اضافه مي‌كردم، و يحتمل نامِ ده كتاب را نيز حذف. اما به هر رو شما مي‌توانيد مطمئن باشيد كه از اين صد و اندي، دستِ كم پنجاه تا را بايد (حتا در دورانِ سپري‌شده‌ي بايدها و نبايدها!) بايد خواند... ثامناً -كه خيلي سخت است- همان هشتماً! بعضي از جاهاي خالي را كه بدجوري توي ذوق مي‌زد با توضيحاتي بي‌ربط پر كرده‌ام. ترتيب هم كاملا تصادفي است. تاسعاً اين قلم آن‌قدر از استعداد و فروتنيِ توامان برخوردار مي‌باشد كه كارهاي خودش را در اين سياهه نياورده باشد. منتقدانِ گرامي بي‌جهت دنبال‌شان نگردند!!! رضا امیرخانی، اردیبهشت 1397 *هشت‌تایش اینجا جا نشد: سنگ صبور (صادق چوبک)، بارون درخت نشین (ایتالو کالوینو)، سنگ‌اندازان غارِ کبود (داوود غفارزادگان)، روی ماه خداوند را ببوس (مصطفا مستور)، مرغان شاخسار طرب (کالین مک کالوی)، صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)، مجمع الجزایر گولاک (الکساندر سولژنیتسین)، مسخ و درباره‌ی سمخ (کافکا و ناباکوف).

121

یادداشت‌ها

          کتاب زیبایی بود .  اما یه مقدار عجیب بود  . شاید باید یکبار دیگه بخونمش . بخشی از  کتاب :
.
پیش  آمدن تدریجی اش موزون است.
مثل تغییر نور که موزون است .
وقفه .
باز هم نور ؛ نور هنوز هست . تغییر می کند ، بعد ناگهان بی تغییر می ماند . بیشتر شد شعاع نور ، پرتو افکند نور، بعد بی تغییر ماند . حالا هنوز پرتو افکن است . 
مرد مسافر می گوید :
_ نور .
زن نگاه می کند. 

نگاهشان به نور ایستاست که در اطرافشان پرتو افکن است .
.
مرد مسافر حرفش را زودتر از زن شروع می کند :
_ همین الان نور روال خود را از سر می گیرد .
_ مطمئنید؟ 
_ مطمئنم .
خاموش می ماند زن .
.
بی طنین است صداش . سکوت هوا مثل سکون نور است .
.
زنگ صدای همجنس نور می رسد به گوشش ، وا می داردش جواب دهد . مسحورش می کند زلالی صدای زن :
_ چی را ؟
فشاری مهارنشدنی ، شکل یافته ، سخت و سمج جلو صدایش را گرفته است بی طنین می گوید :

_همه چیز در کل .
.
حرکت نور از نو شروع می شود ، همهمه دریا بلند می شود ، نگاه آبی مرد راهسپار حالا بر می گردد.
.
.
        

0