معرفی کتاب Pinball, 1973 اثر هاروکی موراکامی

Pinball, 1973

Pinball, 1973

3.1
18 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

34

خواهم خواند

16

ناشر
Vintage
شابک
9784061860124
تعداد صفحات
215
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        The plot centers on the narrator's brief but intense obsession with pinball, his life as a freelance translator, and his later efforts to reunite with the old pinball machine that he used to play. He describes living with a pair of identical unnamed female twins, who mysteriously appear in his apartment one morning, and disappear at the end of the book. Interspersed with the narrative are his memories of the Japanese student movement, and of his old girlfriend Naoko. The plot alternates between describing the life of narrator and that of his friend, The Rat
      

یادداشت‌ها

          پینبال۱۹۷۳، دومین رمان از سه‌گانه‌ی «رت» و البته دومین رمان(بهتر است بگوییم داستان بلند) نوشته‌ی هاروکی موراکامی‌‌ست که پس از نوشتن این رمان او به این نتیجه می‌رسد که باید کافه‌ی خود را بفروشد و تمام وقت به نویسندگی بپردازد و این ابتدای راه زندگیِ حرفه‌ایِ او در دنیای نویسندگی‌ست.

موراکامی بارها از دو کتاب اولش (به آواز باد گوش بسپار و این کتاب) به عنوان تنها یک نقطه شروع برای دورانِ نویسندگی‌ش یاد کرده و حتی تا پایان نوشتن این کتاب، نویسندگی را شغل اصلی خود نمی‌دانسته و برای امرار معاش مشغول به مدیریت یک کافه‌ی موزیکال بوده، همچنین در مصاحبه‌ای گفته که چندان از آن‌ها خوشم نمی‌آید و حسم نسبت به آ‌ن‌ها چیزی به مانند حس عشقِ اول می‌ماند اما به نظرم با این گفتار خواسته سطح انتظار خواننده‌ها‌ را از این دو رمان تا حد معقولی پایین آورده تا وقتی به سراغ‌ آن‌ها می‌روند انتظار دو کتاب خاص را نداشته
باشند.

شخصیت اول این کتاب(راوی) همان شخصیت اول رمان «به آواز باد گوش بسپار» هست و در این کتاب به همراه دوست خود اقدام به تاسیس یک دارالترجمه می‌کند، او همچنان با دوستی به نام «موش» که در رمان اول با او تصادفی آشنا شد رابطه دارد و همچنان رفت و آمد به کافه‌ی مردِ چینی(جی) ادامه دارد، شخص اول داستان به شکل عجیبی با دو خواهر دوقلو آشنا می‌شود و با آنها زندگی می‌کند و داستا‌ن‌هایی از زندگی این شخصیت‌ها می‌خوانیم. نام کتاب برگرفته از یک دستگاه پینبال است که شخص اول کتاب در دوره‌ای معتاد به این بازی می‌شود و با آن بازی ارتباطی عمیق و معتادگونه پیدا می‌کند. خواندن این دو کتاب همانطور که در ریویوی کتاب اول نیز عرض کردم وقت زیادی از خواننده نمی‌گیرد و برای رفتن به سراغِ سومین کتاب از این مجموعه(تعقیب گوسفند وحشی) که یک ابر رمانِ سورئال از موراکامی‌ست و قطعا پر از سوال و ابهام خواهد بود را پیشنهاد می‌کنم.
        

1

میم الف

میم الف

7 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          خب .. 
اول از همه ، بهتره اشاره کنم به فضا سازی های فوق العاده موراکامی و توجه دقیقش به جزئیات که باعث میشه هر رخداد باور ناپذیر و عجیبی خیلی راحت برای خواننده عادی بنظر برسه ( به عبارتی یه کاری میکنه خیلی راحت اتفاقات عجیب و غریب و دروغ هاش تو داستان رو باور کنین ، انگاری روزی هزار بار تو زندگی عادی از این چیزا میبینین 🗿 )
همچنین همونطور که از آقای موراکامی انتظار میره ، کتاب پر از اسامی آهنگ و بوی مطبوع قهوه ست ( که من به شخصه عاشق این ویژگی نوشته های موراکامی ام )
از قلم و فضا سازی عالی جناب موراکامی که بگذریم
می رسیم به بحث ترجمه ، که اصلااا ، به هیچ وجه ازش راضی نبودم ، بنظرم ترجمه ی بد باعث شده درصد زیادی از جذابیت داستان از بین بره ، استفاده از جملات و ترکیب های طولانی در ترجمه که برای فهمشون باید چند بار خونده شن و خواننده رو حسابی گیج میکنن
به هر حال ،
اینطور که من احساس کردم ، این کتاب نسبت به بقیه کار های موراکامی یه مقدار ضعیف تره ( که خیلی طبیعیه ، چون جزو اولین کتاب هاشه ) ولی با این حال ارزش خوندن رو داره ، چون پر از تصویر سازی های فوق العاده ست ، داستان جالبی هم داره .. ولی اگر ترجمه بهتری پیدا کردید حتما اون رو انتخاب کنید

        

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          پینبال۱۹۷۳، دومین رمان از سه‌گانه‌ی «رت» و البته دومین رمان(بهتر است بگوییم داستان بلند) نوشته‌ی هاروکی موراکامی‌‌ست که پس از نوشتن این رمان او به این نتیجه می‌رسد که باید کافه‌ی خود را بفروشد و تمام وقت به نویسندگی بپردازد و این ابتدای راه زندگیِ حرفه‌ایِ او در دنیای نویسندگی‌ست.

موراکامی بارها از دو کتاب اولش (به آواز باد گوش بسپار و این کتاب) به عنوان تنها یک نقطه شروع برای دورانِ نویسندگی‌ش یاد کرده و حتی تا پایان نوشتن این کتاب، نویسندگی را شغل اصلی خود نمی‌دانسته و برای امرار معاش مشغول به مدیریت یک کافه‌ی موزیکال بوده، همچنین در مصاحبه‌ای گفته که چندان از آن‌ها خوشم نمی‌آید و حسم نسبت به آ‌ن‌ها چیزی به مانند حس عشقِ اول می‌ماند اما به نظرم با این گفتار خواسته سطح انتظار خواننده‌ها‌ را از این دو رمان تا حد معقولی پایین آورده تا وقتی به سراغ‌ آن‌ها می‌روند انتظار دو کتاب خاص را نداشته
باشند.

شخصیت اول این کتاب(راوی) همان شخصیت اول رمان «به آواز باد گوش بسپار» هست و در این کتاب به همراه دوست خود اقدام به تاسیس یک دارالترجمه می‌کند، او همچنان با دوستی به نام «موش» که در رمان اول با او تصادفی آشنا شد رابطه دارد و همچنان رفت و آمد به کافه‌ی مردِ چینی(جی) ادامه دارد، شخص اول داستان به شکل عجیبی با دو خواهر دوقلو آشنا می‌شود و با آنها زندگی می‌کند و داستا‌ن‌هایی از زندگی این شخصیت‌ها می‌خوانیم. نام کتاب برگرفته از یک دستگاه پینبال است که شخص اول کتاب در دوره‌ای معتاد به این بازی می‌شود و با آن بازی ارتباطی عمیق و معتادگونه پیدا می‌کند. خواندن این دو کتاب همانطور که در ریویوی کتاب اول نیز عرض کردم وقت زیادی از خواننده نمی‌گیرد و برای رفتن به سراغِ سومین کتاب از این مجموعه(تعقیب گوسفند وحشی) که یک ابر رمانِ سورئال از موراکامی‌ست و قطعا پر از سوال و ابهام خواهد بود را پیشنهاد می‌کنم.
        

0