یادداشت سهیل خرسند

پین بال، 1973
        پینبال۱۹۷۳، دومین رمان از سه‌گانه‌ی «رت» و البته دومین رمان(بهتر است بگوییم داستان بلند) نوشته‌ی هاروکی موراکامی‌‌ست که پس از نوشتن این رمان او به این نتیجه می‌رسد که باید کافه‌ی خود را بفروشد و تمام وقت به نویسندگی بپردازد و این ابتدای راه زندگیِ حرفه‌ایِ او در دنیای نویسندگی‌ست.

موراکامی بارها از دو کتاب اولش (به آواز باد گوش بسپار و این کتاب) به عنوان تنها یک نقطه شروع برای دورانِ نویسندگی‌ش یاد کرده و حتی تا پایان نوشتن این کتاب، نویسندگی را شغل اصلی خود نمی‌دانسته و برای امرار معاش مشغول به مدیریت یک کافه‌ی موزیکال بوده، همچنین در مصاحبه‌ای گفته که چندان از آن‌ها خوشم نمی‌آید و حسم نسبت به آ‌ن‌ها چیزی به مانند حس عشقِ اول می‌ماند اما به نظرم با این گفتار خواسته سطح انتظار خواننده‌ها‌ را از این دو رمان تا حد معقولی پایین آورده تا وقتی به سراغ‌ آن‌ها می‌روند انتظار دو کتاب خاص را نداشته
باشند.

شخصیت اول این کتاب(راوی) همان شخصیت اول رمان «به آواز باد گوش بسپار» هست و در این کتاب به همراه دوست خود اقدام به تاسیس یک دارالترجمه می‌کند، او همچنان با دوستی به نام «موش» که در رمان اول با او تصادفی آشنا شد رابطه دارد و همچنان رفت و آمد به کافه‌ی مردِ چینی(جی) ادامه دارد، شخص اول داستان به شکل عجیبی با دو خواهر دوقلو آشنا می‌شود و با آنها زندگی می‌کند و داستا‌ن‌هایی از زندگی این شخصیت‌ها می‌خوانیم. نام کتاب برگرفته از یک دستگاه پینبال است که شخص اول کتاب در دوره‌ای معتاد به این بازی می‌شود و با آن بازی ارتباطی عمیق و معتادگونه پیدا می‌کند. خواندن این دو کتاب همانطور که در ریویوی کتاب اول نیز عرض کردم وقت زیادی از خواننده نمی‌گیرد و برای رفتن به سراغِ سومین کتاب از این مجموعه(تعقیب گوسفند وحشی) که یک ابر رمانِ سورئال از موراکامی‌ست و قطعا پر از سوال و ابهام خواهد بود را پیشنهاد می‌کنم.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.