Foucault's Pendulum

Foucault's Pendulum

Foucault's Pendulum

اومبرتو اکو و 1 نفر دیگر
4.4
10 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

30

ناشر
شابک
9780156032971
تعداد صفحات
623
تاریخ انتشار
_

نسخه‌های دیگر

توضیحات

          Foucault's Pendulum is divided into ten segments represented by the ten Sefiroth. The novel is full of esoteric references to the Kabbalah. The title of the book refers to an actual pendulum designed by the French physicist Léon Foucault to demonstrate the rotation of the earth, which has symbolic significance within the novel.Bored with their work, and after reading too many manuscripts about occult conspiracy theories, three vanity publisher employees (Belbo, Diotallevi and Casaubon) invent their own conspiracy for fun. They call this satirical intellectual game "The Plan," a hoax that connects the medieval Knights Templar with other occult groups from ancient to modern times. This produces a map indicating the geographical point from which all the powers of the earth can be controlled—a point located in Paris, France, at Foucault’s Pendulum. But in a fateful turn the joke becomes all too real.The three become increasingly obsessed with The Plan, and sometimes forget that it's just a game. Worse still, other conspiracy theorists learn about The Plan, and take it seriously. Belbo finds himself the target of a real secret society that believes he possesses the key to the lost treasure of the Knights Templar.Orchestrating these and other diverse characters into his multilayered semioticadventure, Eco has created a superb cerebral entertainment.
      

یادداشت‌ها

          

هر جا سرچ بزنید راجع به این کتاب در خلاصه نوشته که سه ویراستار با هم فلان میکنند و بهمان اما از این جریان حداقل تا پونصد صفحه‌ی اول کتاب خبری نیست! حالا این پونصد صفحه چیه پس؟ نمی‌دونم :)))) راوی داستان کازئوبون یک دانشجوی دکترای فلسفه است که داره روی تزش کار میکنه، تزی راجع به معبدی ها. یک روز در یک کافه حین صحبت در مورد تزش با یاکوپو بلبو آشنا میشه. بلبو ویراستار یک انتشاراته. یک روز که کازئوبون رفته تا به بلبو یه سری بزنه، شخصی میاد و راجع به تحقیقاتش و نوشته‌هاش راجع به یک سند قدیمی با این دو نفر صحبت می‌کنه و خلاصه جریانات عجیبی برای این دو نفر و این به اصطلاح نویسنده پیش میاد. در نهایت پس از مدتها و اتفاقاتی تازه میرسیم به جایی که کازئوبون با بلبو و دیوتالوی همکار میشه و با هم روی طرحی کار میکنند که جرقه‌ش از فراخوان چاپ و نشر کتابهایی با موضوع انجمن‌های سری و معبدی و زیرزمینی و از این قبیل موضوعات زده میشه تا انتها...ه
کتاب به شدت مستعد کنار گذاشته شدنه مخصوصا در دویست صفحه‌ی اول! اوایل کتاب شبیه به یک خواب در هم و بر هم میمونه. اگه بخوام بگم در کل کتاب چه حسی داشتم باید یه مثال بزنم! تصور کنید با ذوق و شوق تصمیم می‌گیرید برید جنگل رو ببینید، اول اینکه ماشینتون از اون ماشین‌های قدیمی هندلیه! هی هندل میزنید، هندل میزنید، خلاصه بعد از ساعتها روشن میشه و راه می‌افتید، از کیلومترها جاده‌ی کویری میگذرید تا بالاخره می‌رسید به مقصد، بعد تازه اونجا اینقدر درخت هست که اصلا جنگل رو نمی‌بیند😁 خلاصه اینکه کتاب سختی بود، نه که سخت نوشته شده باشه، اطلاعات زیاد و حجم زیاد کتاب خیلی بیش از ماجرا بود، اون ماجراهایی که اتفاق می‌افتاد کشش این تعداد صفحه رو نداشت به نظرم. من ناراضی نیستم از خوندن کتاب اما توقع بیشتری داشتم.
        

2

«آنک نام گ
          «آنک نام گل» اولین کتابی بود که از آقای اکو خوندم و اینقدر دوستش داشتم که بدون معطلی دو تا کتاب دیگهٔ صوتی‌شده از نویسنده رو گذاشتم تو صف انتظار!

ولی، تجربهٔ این کتاب اصلا و ابدا به تجربهٔ آنک شباهت نداشت...

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

کتاب با صحنه‌ای شروع میشه که تا چند درصد پایانی دوباره بهش برنمی‌گردیم. در نتیجه، یه جورایی از همون ابتدای داستان پایانش مشخصه و قراره تو این چند صد صفحه بفهمیم چنین صحنه‌ای چطور رقم می‌خوره...

قضیه اینجاست که سه تا ویراستار یه انتشارات، که تصمیم گرفته کتاب‌هایی مربوط به علوم خفیه چاپ کنه، برای شوخی شروع می‌کنن به تفسیر یه پیام رمزی تا طرح بزرگی رو که فرقه‌های پنهانی متعدد، از جمله معبدی‌ها، قرن‌ها برای تسلط بر دنیا به دنبالش بودن کشف کنن.
ولی متأسفانه همه چیز شوخی‌شوخی جدی می‌شه و انگار این طرح اختراعی که برای این‌ها یه جوک بوده برای بعضی‌ها واقعیه...

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

خب، بارها تو گزارش پیشرفتم گفتم که چقدر هیچی از این کتاب نمی‌فهمم!

اولش فکر کردم مشکل از صوتی گوش دادنه و بنابراین، سعی کردم یه نگاهی هم به متنش داشتم. ولی وقتی دیدم از متنش هم چیزی نمی‌فهمم، دیگه به همون صوتی بسنده کردم 🚶🏻‍♀️

جالبه که اول هر فصل، نویسنده برش‌هایی رو از کتاب‌های مختلف آورده که گویا تو نسخهٔ اصلی بعضی از این‌ها به لاتین هستن.
اینجا ولی تمام این برش‌ها به فارسی ترجمه شدن و با این حال بهتون می‌گم که اگر لاتین هم بودن برای من فرقی نمی‌کرد 😅 چون از بیشترشون اصلا سر درنمی‌آوردم و نمی‌فهمیدم اساسا چه ربطی به محتویات اون فصل دارن! (این موضوع تو آنک نام گل هم بود، یعنی اونجا هم آقای علیزاده تیکه‌های لاتین رو به فارسی برگردونده بود که البته تو این مورد خیلی به فهم متن کمک می‌کرد).

مسئله اینجاست که این کتاب پره از نمادها و ارجاعات به چیزهایی که من هیچی ازشون نمی‌دونم. 
اینطوری بیشتر کتاب برای من یه سری جملهٔ نامفهوم بود که بعضی جاها انگار به صورت تصادفی کنار هم چیده شده بودن...

البته اون قسمت‌هایی که کتاب بیشتر از پرداختن به فرقه‌ها و نمادها، کمی داستانی می‌شد و به ماجرای شخصیت‌ها می‌پرداخت باز یه مقدار قابل فهم‌تر بود، ولی فقط یه مقدار!

برای همین کلا برام سواله چه کسایی می‌تونن بگن بیشتر از ۵۰ درصد این کتاب رو متوجه شدن؟ چون به نظرم برای یه کتاب‌خون عادی که روی حداقل نصف ادبیات علوم خفیه مسلط نباشه و یه دانش خوبی از تاریخ اروپا نداشته باشه، این کتاب واقعا نامفهومه...

با این اوصاف شاید اصلا قضاوت در مورد این کتاب و امتیاز دادن بهش توسط من کار درستی نباشه....
ولی به هر حال یه امتیازی بهش دادم، امتیاز یه کتابخون عادی بدون مطالعات گسترده از تاریخچهٔ فرق مسیحی و یهودی و مسلمان و فراماسون و غیره و غیره!

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

همچنین نمی‌دونم می‌تونم در مورد شخصیت‌ها قضاوتی داشته باشم؟ با توجه به اینکه حس می‌کنم لابد کلی زوایای پنهان در تار و پود هر کدوم وجود داشته که قاعدتا من بهش پی نبردم؟

مثل شخصیت‌های زن کتاب که یکی اون‌قدر به صورت عادی هوس‌باز و دمدمی‌مزاج بود که جدا از درکش عاجز بودم (و از درک عاشق بی‌بخارش) و یکی مظهر خرد و خانواده و زایش و زندگی...

و یا شخصیت‌های اصلی که یکی دین‌دار بود و اون یکی روشنفکری که پوچی این حرکت‌های رازآلود رو‌ به سخره می‌گیره و سومی که اصلا نمی‌دونه تو این دنیا دقیقا دنبال چه چیزی می‌گرده... (همون عاشق بی‌بخار!)

فقط در این حد بگم که صحنه‌های آخر در کنسرواتوار پاریس، که رسماً تجمعی بود از همهٔ شخصیت‌ها، به نظرم واقعا مضحک اومد و اون تحلیل‌های آخر در پوچ بودن همهٔ این حرف‌ها، جدا به این صحنهٔ عجیب و غریب نمی‌چسبید...

کلا هم اونقدری با رمان ارتباط برقرار نکردم که از پایان شخصیت‌ها غصه بخورم، با این حال شاید بازم دلم می‌خواست قضیه بهتر از این‌ها تموم بشه، با این پوچی محتوم. 
البته شاید هم بشه گفت پوچی از جنبه‌ای و زندگی از جنبهٔ دیگه...

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

در نهایت، همون‌طور که گفتم من آنک نام گل رو واقعا دوست داشتم. با اینکه اونجا هم کلی بحث‌های فلسفی و الهیاتی داشتیم ولی می‌تونستم بیشتر این بحث‌ها رو بفهمم و حتی ازشون لذت ببرم و مهم‌تر اینکه شخصیت‌های اصلی کتاب برام جزو شخصیت‌های دوست‌داشتنی و به یادموندنی بودن.

ولی تو این کتاب...

حالابا این حساب برام سواله، آیا «گورستان پراگ» رو کاملا از فهرست انتظارم خط بزنم؟ چون با توجه به توضیح داستانش به نظرم میاد باید بیشتر شبیه آونگ فوکو باشه تا آنک نام گل (این از نظر زمانی هم سال‌ها بعد از آونگ فوکو نوشته شده و اونم سال‌ها بعد از آنک نام گل)....
به هر حال فکر نمی‌کنم حالا‌حالا‌ها برم سراغش...
        

9