معرفی کتاب هفتاد سنگ قبر اثر آرش جودکی مترجم آرش جودکی

هفتاد سنگ قبر

هفتاد سنگ قبر

یدالله رویایی و 1 نفر دیگر
4.5
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

2

ناشر
نگاه
شابک
9789643518615
تعداد صفحات
344
تاریخ انتشار
1392/12/3

توضیحات

        به هر سنگ نامی داده ام، و به هر نام سُخنی به وام. تا مرگِ نام میلادِ سخن باشد، میلادِ حرف. که حرف های من اینجا از مرگ، حدس های من اند. در برابر مرگ ما همه حدس ایم، و انگاریم. حیاتِ ما حتا انگاره ای از اوست، حتّای اوست. و اوست که در انتهای حیاتِ من ایستاده است. همه چیز در فاصله بینِ او و من می گذرد. بینِ، بینِ عزیز! هیچ مفهومی از این فاصله برون نیست. نه طول، نه ادامه، نه عدد. مفهوم این هرسه راهم از آن و در آن می فهمیم. که این فاصله خود پر از فاصله هائی ست که حجم های کوچکِ خیالِ مرا می سازند.هفتاد سنگ قبر، سروده یدالله رویایی، عموما به عنوان یک مجموعه شعر یا یک فرم شعریِ مختص رویایی در نظر گرفته می شود و هر گونه تلاشی برای سنگ قبر سرایی به تقلید از این مجموعه متهم می شود. اما به گمان من این مجموعه، نه صرفا یک مجموعه شعر، که پررنگ کردن بخشی از تاریخ شعر و مساله شعر در ایران است: پیش کشیدن حیاتی که شعر بر سنگ دارد.
      

یادداشت‌ها

          .
.
رویای ریخته 
دره ی زیبا 
مرگ .
.
 " یدالله رویایی "
.
.
.
شفاف می مانم 
وقتی متراکم از خویشم .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
زمان شکل سپیده دم دارد .
.
 " یدالله رویایی "
.
.
که صفحه ی سفید را که دید گفت :
مرگ های من این جا با منند. 
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
فضای تازه ی من ، مرگ 
نه از بیرون نه از دور 
همین جا در میان من 
و در درون من بود  .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
رویا مدام از سطر می افتد .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
نام او_ صدایی داشت 
_ نام او 
صدای صعود _
کی بود کو به نام صدایش کرد ؟
افتادم از صدای کسی _
که از صدای او مادر 
بالا _ رفت .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
[ به گمانم از 
سر پلکان 
به سقوط هوا 
قدم خدا
 جدید شود
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
.
و جمجمه ای میان پرها .....
.
و هیچ چیز در هیچ جا نیست جز حتا نام مادر ، در صدای پر .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
نازک تر از نوری در چشم 
لبخند بر لبانش 
و صورتش قدح شیر 
باغ فرشته ، حوصله ی تاخیر .
. 
"  یدالله رویایی "
.
.
وقتی در آب گوش می سازد .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
و شهاب گفته بود : زندگی را وقتی که رها کردم فهمیدم . و مرگ وقتی به آن رسیدیم دیگر نیستیم تا رهایش کنیم ، و همین است که در فهم آن عاجز مانده ایم !
.
 " یدالله رویایی "
.
.

و مادرش باور کرده بود که :
تمام آدم های دیوانه دیوانه ی شعر بوده اند ....
.
  " یدالله رویایی "
.
.
ممنون آقای " یدالله رویایی "
        

0