یادداشت نرجس درزاده

        .
.
رویای ریخته 
دره ی زیبا 
مرگ .
.
 " یدالله رویایی "
.
.
.
شفاف می مانم 
وقتی متراکم از خویشم .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
زمان شکل سپیده دم دارد .
.
 " یدالله رویایی "
.
.
که صفحه ی سفید را که دید گفت :
مرگ های من این جا با منند. 
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
فضای تازه ی من ، مرگ 
نه از بیرون نه از دور 
همین جا در میان من 
و در درون من بود  .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
رویا مدام از سطر می افتد .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
نام او_ صدایی داشت 
_ نام او 
صدای صعود _
کی بود کو به نام صدایش کرد ؟
افتادم از صدای کسی _
که از صدای او مادر 
بالا _ رفت .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
[ به گمانم از 
سر پلکان 
به سقوط هوا 
قدم خدا
 جدید شود
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
.
و جمجمه ای میان پرها .....
.
و هیچ چیز در هیچ جا نیست جز حتا نام مادر ، در صدای پر .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
نازک تر از نوری در چشم 
لبخند بر لبانش 
و صورتش قدح شیر 
باغ فرشته ، حوصله ی تاخیر .
. 
"  یدالله رویایی "
.
.
وقتی در آب گوش می سازد .
.
 "  یدالله رویایی "
.
.
و شهاب گفته بود : زندگی را وقتی که رها کردم فهمیدم . و مرگ وقتی به آن رسیدیم دیگر نیستیم تا رهایش کنیم ، و همین است که در فهم آن عاجز مانده ایم !
.
 " یدالله رویایی "
.
.

و مادرش باور کرده بود که :
تمام آدم های دیوانه دیوانه ی شعر بوده اند ....
.
  " یدالله رویایی "
.
.
ممنون آقای " یدالله رویایی "
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.