5/5

بار دوم خوانش 
نکن که چقدر بیشتر از دفعه اولی که خوندمش دوستش داشتم. خیلی خیلی بیشتر باهاش ارتباط برقرار کردم با اینکه خیلی از قسمتای کتاب رو میدونستم. یکی از بهترین گنگایی که تا له حال دربارشون خوندم رو این کتاب داشت و واقعا تک تکشون برام مهم بودن. اینکه اتفاقی براشون میفته یا نه، میتونن فرار کنن یا نه، حقه بعدیشون چیه ...

اینژ که اصلا عزیزِ دل بود و کز خدای حقه و کلک، هر کدوم از این شش نفر یه ویژگی باحالو به گروه اضافه کرده بودن و شوخی های نه چندان متناسب با شرایطی که توش بودن هم عالی بود اصلا. 

________________

4/5 
بار اول خوانش

دوستش داشتم بسیار زیاد، اینکه 6 تا خلاف کار کنار هم جمع شدن تا یه زندانی رو نجات بدن ایده خیلی خوبی بود. ولی چرا چهار تا ستاره دادم، دلیلش اینه که چون وقت نداشتم اوایل کتاب رو خیلی دیر به دیر خوندم و اونجور که باید ازش لذت نبردم و از طرف دیگه نمیدونم چرا ولی خیلی کند پیش رفتم جلو، شاید دفعه بعد که خوندمش بهش 5 ستاره بدم.

اگه قتل، خون، دزدی، کلک، دوستی، خیانت و خیلی چیزای دیگه رو با هم تو یه کتاب میخواید حتما اینو بخونید.
        

          بازم جزو کتاب‌هایی بود که خیلی محبوب بود و خیلیا دوسش داشتن ولی برای من نبود :(
یه چیزی که از همون اول باهاش ارتباط نگرفتم شخصیت های بی‌نقصی بود که انگار دقیقا میدونن تصمیم درست چیه و باید چکار کنن، و بدار از همه اینکه سطح فکر و عقلی شخصیت ها اصلا با سنشون جور در نمیومد🫤 بنظرم خیلی کوچیک بودن برای اینکه آنقدر بینقصانه تصمیم های درست رو بگیرن و دقیقا بدونن قدم بعدی چیه. 
نمیدونم شاید یک دلیل دیگه اینکه حس خوبی بهم نداد این بود که اینبار این من بودم که از شخصیت ها بزرگتر بودم :/    شاید اگر توی سن کمتری میخوندمش آنقدر این شکاف بین سن و ذهن شخصیت ها برام بولد نمیشد و اتفاقا برعکس برام مثل الگو میشدن. بهرحال الان برام واقعا قابل درک نیست تفاوت سنی و عقلی که توی کارکترها به وضوح دیده میشه.
داستان بنظرم جذاب بود، هرچند نه در مقایسه با بقیه فانتزی هایی که خوندم، ولی بنظرم حداقل این خاصیت رو داشت که خوای دنبال کنی ببینی خب بعدش چی میشه؟