معرفی کتاب گرگ های پوشالی اثر لارن ولک مترجم آناهیتا حضرتی کیاوندانی

گرگ های پوشالی

گرگ های پوشالی

لارن ولک و 2 نفر دیگر
4.0
23 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

83

خواهم خواند

17

ناشر
شابک
9786226513067
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1397/12/21

توضیحات

        کتاب حاضر، رمانی عمیق با داستانی نافذ و شخصیت های ماندگاری است که تا مدت ها از ذهن خواننده بیرون نمی رود. این داستان پر از فرازونشیب و کشمکش است که تا صفحه  آخر خواننده را به دنبال خود می کشاند. این هیجان و سرعت زیاد داستان با مفاهیم بسیار ارزشمند ترکیب شده و کتاب را در رده  کتاب های تأثیرگذار جهانی قرار داده است.
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          سنم خیلی کمتر بود که این کتابو خریدم، اما نتونستم بخونمش و فکر می‌کردم الان که دیگه نوجوون نیستم چندان جذابیتی برام نداره.
اما اشتباه می‌کردم‌.
داستان زمان جنگ جهانی دوم اتفاق میفته و راوی یه دختر دوازده ساله به اسم آنابله. اتفاقای شاید ساده اما زیادی میفته که نقطه شروع اون‌ها آشنایی با یه دختر اصلاح ناپذیر(به قول خودشون) به اسم بتی، و لج افتادنش با توبی، یه نظامی بازنشسته از جنگ جهانی اوله.
آنابل و البته خانواده‌ش، دوست دارن باور داشته باشه توبی اونقدرا که بقیه می‌گن ترسناک و عجیب نیست. حتی اگه حمل سه تا اسلحه، کت بلند سیاه، کلاه سیاه، حرف نزدن، موها و ریشای بلندش چیز دیگه‌ای درباره‌ش بگه.
اما حتی پدر و مادر خوش قلب آنابل هم نمی‌تونن وقتی دخترشون هدف عکاسی‌های وقت و بی‌وقت همچین مردیه نگرانش نشن.
وقتی یه اتفاق هولناک میفته و انگشت اتهام به طرف توبیه هم همینطور.
همه گیج شدن و باور کردن مردی که هیچ تلاشی برای تبرئه خودش نمی‌کنه سخته... اما آنابل مصمم‌تر از این حرفاست که اجازه بده قبل از فهمیدن حقیقت، پاسبان شهر توبی رو دستگیر کنه.
حتی اگه تصمیمش، باعث بشه یه شریکِ جرمِ دروغگو باشه.


و اما نقاط قوتی که به‌نظرم اومد :
با وجود اول شخص بودن روایت، داستان اصلا خسته کننده نبود و حداقل حوصله‌ی من (که اتفاقا زود خسته می‌شم) رو سر نبرد.
موقع شروع داستان تصور می‌کردم که زیاد از جنگ و بلایی که سر انسانا میاره صحبت شه، اما اینطور نبود. به نظرم اگه قرار بود نتیجه‌ای درباره‌ی جنگ بگیرم... خب، خودم باید با توجه به اقدامات شخصیتا انجامش می‌دادم. 
داستان اصلا اینجوری نبود که خودم بخوام دنبال یادگیری چیزی بگردم، فقط همراهش می‌شدم و وقتی به خودم میومدم که یه چیزی توی ذهنم نقش بسته بود.
لازم نبود با دقت و وسواس خودمو خسته کنم، هر چیزی که قرار بود دریافت کنم به لطف گیرایی قلم نویسنده (و البته زحمات مترجم و ویراستار عزیز) خود به خود انجام می‌شد.

اگه از نقاط ضعف هم بخوایم حرف بزنیم، صادقانه بگم، نمی‌تونم ساده و بعضاً قابل پیش‌بینی بودن وقایع رو ضعف داستان بدونم. شاید حتی برای سنین بالاتر از نوجوونی هم نقطه قوت باشه که بتونی در عین سادگی مخاطب رو با خودت همراه کنی.

معمولا نمی‌تونم یه کتاب رو به همه پیشنهاد بدم. این یکی هم یه تجربه‌ست که شاید بخواید انتخابش کنید و شاید هم نه. اما امیدوارم خوندن این یادداشت تونسته باشه توی تصمیم گیری کمکتون کنه.

پی نوشت : ۵ ستاره رو به این خاطر میدم که در سبک و موضوع خودش واقعا خوب عمل کرده بود و بعد از مدت‌ها بی اغراق از خوندن چیزی لذت بردم.
        

14

Jinx

Jinx

1404/5/2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        داستان خوبی بود.پارسال این کتاب رو خوندم و خیلی دوستش داشتم اما الان که فکر میکنم،پایانش یکمی مسخره بود.بتی مرد.توبی هم مرد.فکر میکنم بهتر هم میتونست باشه.یک ستاره ی کمش هم فقط بخاطر پایانشه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

-leo

-leo

7 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        قبلا هم از این نویسنده کتاب خونده بودم ولی راستش اینو اصلا دوست نداشتم. سرگرم کننده بود(به زور)ولی اصلا خفن و گاد نبود. بنظرم ارزش فقط یه بار خوندنو داره. ینی کلا هرچی نظر خونده بودم نوشته بودن وای عالیه بهترین کتابیه که تو عمرم خوندم اصن کل دنیا باید بخوننش ولی واقعا این نظرها کاملا برام اغراق آمیز بودو جداً جالب نبود.اولاش همه چی خیلی مبهم و حوصله سر بره و میانه داستان تازه دستتون میاد که چه خبره. خب مفاهیم آموزنده ای هم داره و دروغ گفتنو خیلی بد میدونه(اما اواسط داستان کاملا قبح شکنی میشه و با اینکه میدونه اشتباهه انجامش میده) ولی من فکر میکنم بدرد ۸-۱۲ سال بخوره. زیاد با اخلاق و تصمیمات اشخاص کنار نمیومدم ولی شخصیت پردازی خوبی داره. با اینکه داستان از زبون یه دختر ۱۲ سالست اما همه چیز خوب توصیف شده. خیلی دوست داشتم بیشتر درباره بتی و خانوادش بدونم. و اینکه خیلی موقع خوندنش حرص خوردم. اگه من بودم قطعا با دستای خودم بتی رو خفه میکردم انقدر که منزجر کننده و بی مصرفه . شخصیت توبی هم برام جذاب بود و اصن خیلی آقا بود. و حس میکنم مستحق یه پایان بندی خوب تر بود، نه اینکه همه بمیرن🤡.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2