معرفی کتاب شهر تنها : رز سپید اثر ایمی یویینگ مترجم سارا رجایی فر

شهر تنها : رز سپید

شهر تنها : رز سپید

مهدی همایون فر و 2 نفر دیگر
4.0
7 نفر |
1 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

9

ناشر
باژ
شابک
9786009871728
تعداد صفحات
303
تاریخ انتشار
1393/10/11

توضیحات

        این کتاب ترکیبی است چنان زیبا از خاطرات ندیمه و مجموعه ی انتخاب که بولتن مرکز کتاب، در تعریف آن نوشته: «هم طرفداران کتاب هذیان هم طرفداران انتخاب و هم طرفداران پژمرده از خواندن آن نفس شان بند خواهد آمد.»جواهر یعنی ثروت، جواهر یعنی زیبایی... اما برای وایولت، جواهر یعنی خدمت گزاری. وایولت که در محله ی مارش به دنیا آمده و بزرگ شده، قرار است سر از جواهر در بیاورد. او را آموزش داده اند تا تبدیل با جایگزینی مناسب برای خانواده های ثروتمند شود و دوشس دریاچه او را در مزایده می خرد. وایولت به زودی می فهمد که پشت نقاب زیبا و درخشان جواهر و در زندگی نجبا و ثروتمندان، چه خشونت ها، خیانت ها و توطئه هایی در جریان است.وایولت باید حقیقت زشت و ناپسند زندگی تازه اش را بپذیرد... اما نباید از جان خود غافل شود. باید هرچه می تواند انجام دهد که زنده بماند. پیش از اینکه وایولت با سرنوشت خود روبه رو شود، پسری را می بیند که او نیز در استخدام دوشس است. با همین دیدار، عشقی ممنوع میان آن ها شکل می گیرد. ارتباط این دو نفر عواقبی بیش از آن چه فکرش را می کرده اند، برای شان دارد. وایولت باید تصمیم بگیرد که محافظه کار خواهد بود یا سر به شورش خواهد گذاشت. باید تصمیم بگیرد که آزادی اش را می خواهد قربانی چه کسی کند...
      

لیست‌های مرتبط به شهر تنها : رز سپید

یادداشت‌ها

نوا

نوا

1404/2/1

          جلد اول این مجموعه رو چند سال پیش خونده بودم. بارها تصمیم گرفتم برگردم و هر سه جلد رو پشت سر هم بخونم، اما هیچ وقت نشد تااااا حالا. بالاخره جلد دوم رو شروع کردم و فقط میتونم بگم بعد از مدت ها یه کتاب منو واقعا درگیر و هیجان زده کرد. هر فصل که تموم میشد، یه اتفاقی می افتاد که با خودم میگفتم فقط یه فصل دیگه! ولی خب اون "یکی" هیچوقت یکی نمی‌موند. 
باهاش استرس گرفتم، حرص خوردم، لبخند زدم، جا خوردم، دلم گرفت... کلی حس مختلف رو تجربه کردم و مهم تر از همه، نتونستم زمین بذارمش. 

تا قبل از خوندن دوباره‌ی این مجموعه فکر میکردم شاید دیگه مثل قبل حوصله ی کتاب خوندن رو ندارم‌. دنبال دلیل های مختلف می‌گشتم اما حالا میفهمم مشکل از من نبود، از انتخاب هام بود. من فقط مدت ها از ژانر موردعلاقم دور شده بودم.

جلد سوم؟ بله... ولی نه هنوز. اگه به من باشه که همین الان شروعش میکنم. اشتیاقش هست، کششش هست، دلم میخواد بدونم چی میشه، ولی... حیفه. میخوام یکم فاصله بگیرم. بذارم این حجم از هیجان، اضطراب، اتفاق و خیال، یه جا توی ذهنم ته نشین بشه. میخوام اجازه بدم ذهنم یکم با جلد دوم زندگی کنه، فکر کنه، تحلیل کنه، حتی خیال پردازی کنه. 
بنظرم لیاقتِ یه مکث و نفس عميق قبل از ادامه رو داره.
        

3