یادداشت نوا
3 روز پیش
جلد اول این مجموعه رو چند سال پیش خونده بودم. بارها تصمیم گرفتم برگردم و هر سه جلد رو پشت سر هم بخونم، اما هیچ وقت نشد تااااا حالا. بالاخره جلد دوم رو شروع کردم و فقط میتونم بگم بعد از مدت ها یه کتاب منو واقعا درگیر و هیجان زده کرد. هر فصل که تموم میشد، یه اتفاقی می افتاد که با خودم میگفتم فقط یه فصل دیگه! ولی خب اون "یکی" هیچوقت یکی نمیموند. باهاش استرس گرفتم، حرص خوردم، لبخند زدم، جا خوردم، دلم گرفت... کلی حس مختلف رو تجربه کردم و مهم تر از همه، نتونستم زمین بذارمش. تا قبل از خوندن دوبارهی این مجموعه فکر میکردم شاید دیگه مثل قبل حوصله ی کتاب خوندن رو ندارم. دنبال دلیل های مختلف میگشتم اما حالا میفهمم مشکل از من نبود، از انتخاب هام بود. من فقط مدت ها از ژانر موردعلاقم دور شده بودم. جلد سوم؟ بله... ولی نه هنوز. اگه به من باشه که همین الان شروعش میکنم. اشتیاقش هست، کششش هست، دلم میخواد بدونم چی میشه، ولی... حیفه. میخوام یکم فاصله بگیرم. بذارم این حجم از هیجان، اضطراب، اتفاق و خیال، یه جا توی ذهنم ته نشین بشه. میخوام اجازه بدم ذهنم یکم با جلد دوم زندگی کنه، فکر کنه، تحلیل کنه، حتی خیال پردازی کنه. بنظرم لیاقتِ یه مکث و نفس عميق قبل از ادامه رو داره.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.