رابینسون کروزو

رابینسون کروزو

رابینسون کروزو

دانیل دفو و 2 نفر دیگر
3.9
35 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

100

خواهم خواند

13

ناشر
پنجره
شابک
9789642223541
تعداد صفحات
88
تاریخ انتشار
1398/3/18

توضیحات

        کتاب حاضر، داستانی است که در آن رابینسون کروزو در آگوست سال 1651، سفری دریایی را آغاز می کند. اما والدینش با این کار مخالف اند و از او می خواهند که یک حرفه ، به خصوص حقوق، را پی بگیرد. بعد از سفری پرآشوب و شکسته شدن کشتی در طوفان، اشتیاق و میل شدید کروزو به دریا همچنان باقی می ماند و او دوباره راهی سفر دریایی دیگری می شود. این سفر هم، پایان فاجعه باری دارد چراکه کشتی توسط دزدان دریایی تصاحب می شود و کروزو نیز به اسارت یکی از بومی های آفریقایی درمی آید. دو سال بعد، او به همراه پسری به نام زیوری با قایقی از آنجا می گریزد و ناخدای یک کشتی پرتغالی در سواحل غربی آفریقا که به مقصد برزیل در حرکت است، رابینسون را نجات می دهد. کروزو، پسرک را به ناخدا می فروشد و مزرعه ای برای خود دست وپا می کند.
      

یادداشت‌ها

          رابینسون کروزو راوی این رمان است. او تعریف می‌ کند که چگونه به عنوان یک جوان سرسخت توصیه‌ های خانواده‌ اش را نادیده گرفته، خانه امن و راحت خود را در انگلیس رها کرده و به دل به دریا می زند. کروزو توضیح می‌ دهد که اولین تجربه دریانوردی خود را به سختی سپری می‌ کند، ولی استقامت کرده و از طریق مسافرت به گینه ثروتمند می شود. مدتی بعد در سفری دوباره به آفریقا به وسیله راهزنان دستگیر شده و به عنوان برده فروخته می‌ شود. اما فرار می‌ کند و خود را به برزیل می رساند.
در برزیل با تجار و مزرعه داران معامله می‌ کند تا به گینه برود، برده بخرد و دوباره برگردد. ولی در مسیر سفر به گینه در دریای کارائیب گرفتار طوفان می شود، به طوری که کشتی اش تقریباً از بین می‌ رود. کروزو به عنوان تنها بازمانده کشتی خود را در یک ساحل متروک می‌ یابد. او تمام تلاش خود را برای زنده ماندن به کار می‌ گیرد.
سال‌ها می‌ گذرد و رابینسون کروزو همچنان در جزیره تنهاست. روزی او ردپای چند انسان را در ساحل جزیره کشف می‌ کند. با تعقیب ردپاها، با گروهی از مردم بومی مواجه می‌ شود که اسیران را به جزیره آورده‌ اند تا آنها را کشته و گوشتشان را بخورند. مدتی می‌ گذرد تا اینکه روزی یکی از اسیران از چنگ آدم خوارها فرار می کند و ان جا را ترک می کند . کروزو برای کمک به او، به بومیان شلیک می‌ کند. اسیر با کروزو او همراه می‌ شود، در حالی که به خاطر نجات جانش خود را برده او می داند. کروزو نام اسیر را جمعه می‌ گذارد، زیرا او را در روز جمعه نجات داده است. جمعه به تدریج با تعلیمات کروزو به یک مسیحی انگلیسی‌ زبان تبدیل می شود.
آنها در حدود ۳۰ سال در جزیره زندگی می کنند، در حالی که در این مدت تجربه برخورد با مردم محلی، اروپایی ها و راهزنان دریایی را از سر گذرانده اند. پس از این مدت، کروزو به همراه جمعه و تعدادی از دزدان دریایی عازم انگلیس می‌ شود. پس از انگلیس به برزیل می رود و مزارع خود را به فروش می رساند و بعد از اقامتی کوتاه مدت در این کشور، به جزیره بر می‌ گردد تا دیداری دوباره از آن داشته باشد .
چیزی که عجیب بود ،و در حین مطالعه نویسنده شناسی هم ان را کامل فهمیدم ،این بود که داستان رابینسون کروزو یک داستانی بود که نمیتوانستی تشخیص بدهی این ها واقعی هستنند یا الکی ،در حقیقت رمان رابینسون کروزو را نه می‌ توان به عنوان یک ماجرای واقعی توصیف کرد  نه می توان آن را تنها یک داستان خیالی در نظر گرفت. 
آنچه که کروزو در طول رمان از سر می گذراند، عجیب تر از آن است که به عنوان سرنوشت یک انسان قابل باور باشد و از طرفی آنقدر واقعی و معتبر است که نمی‌ تواند تخیل محض باشد .
        

8