معرفی کتاب یک مرد اثر اوریانا فالاچی مترجم پیروز ملکی کتابعمومیداستانایتالیا یک مرد اوریانا فالاچی و 1 نفر دیگر 3.3 11 نفر | 6 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 26 خواهم خواند 4 خرید از کتابفروشیها ناشر انتشارات امیرکبیر شابک 0000000040615 تعداد صفحات 518 تاریخ انتشار 1359/1/2 نسخههای دیگر نشر دارینوش نشر دارینوش توضیحات کتاب یک مرد، مترجم پیروز ملکی. ادبیات داستانی ادبیات معاصر دهه 1970 میلادی رمان یادداشتها محبوبترین جدیدترین حمیدرضا رعیتی 1401/5/17 داستان از عملیات ترور نافرجام دیکتاتور یونان توسط یه مبارز یونانی به اسم مختصر« آلکوس» شروع میشه و بعد هم دوران زندان و بعد از اون رو شرح میده.نثر نویسنده مشهور کتاب، خانم اوریانا فالاچی و ترجمه زیبای یغما گلرویی کتاب رو خواندنی کرده. هر چند کتاب حجیم است ولی متن پر کششی داره. خیلی جاهاش که در مورد انقلاب، آزادی و چپ و راست و ... حرف میزنه، به زیبایی این مفاهیم رو در دنیای امروز و بین دولتمردان و سیاسیون به چالش میکشه سرگذشت آلکوس، تلاش ها و سرخوردگی هاش شاید برای خیلی از ما قابل لمس و درک باشه. برای مایی که انتظار داشتیم که « دیو چو بیرون رود فرشته در آید» و هنوز هم منتظریم که روزی فرشته در آید 0 2 محمدجواد خوش نژاد 1403/2/7 اینک زمان رفتن است... هر یک از ما به راه خود می رود من به سوی مرگ... شما به سوی زندگی! کدام یک بهتر است ؟ تنها خدا می داند... فحوای کتاب همین چند جمله است که از قول سقراط خود الکوس پاناگولیس نقل میکنه... 0 1 افسانه عزیزی 1402/4/24 «نگذارید آنها که به شما فرمان میرانند و وعده میدهند ، و شما را میترسانند فریبتان بدهند، فریب آنهایی را که میخواهند ارباب تازهای بهجای ارباب قبلی بگذارند نخورید.» جملاتی از کتاب که خیلی مناسب زمان و کشور ماست، کتاب دردناکی بود سال گذشته شروع کردم و نیمی از کتاب را خواندم اما به دلیل متن ناراحت کننده و حال خودم ادامه ندادم اما بالاخره تمامش می کنم 0 3 پریسا 18 ساعت پیش یک مرد رو که شروع کردم، راستش اولش خیلی خستهکننده بود. کتاب کند پیش میرفت و حرفهاش سنگین بود. احساس میکردم دارم تو یه دنیای تاریک قدم میزنم و هیچ چیز عجلهای برای جلو رفتن نداره. اما یه چیزی تو این کندی بود که نمیذاشت کتاب رو بذارم کنار. همونطور که داستان پیش میرفت، یه مرد رو دیدم که همهی وجودش رو برای آرمانش گذاشته بود. نه فقط برای زندگی خودش، نه فقط برای آیندهاش. بلکه برای یه ایده، یه اعتقاد که تو وجودش ریشه دوانده بود و هیچ چیزی نمیتونست اون رو ازش جدا کنه. و در کنار این جنگیدن برای آرمان، یه عشق بود. عشقی که شاید بیشتر از هر چیزی در این دنیا برای این مرد معنا داشت. عشقی که در دل اون درد و رنج زندگی میجنگید و زنده میموند. این عشق هیچ وقت ساده و راحت نبود؛ همیشه با جنگ و با فداکاری همراه بود. ولی به همون اندازه که این عشق تلخ و دشوار بود، به همون اندازه هم قوی و حقیقی بود. حالا که تمامش کردم، فهمیدم که این کتاب، قصهی یک مرد نیست. قصهی جنگیدن برای چیزی بزرگتر از خودت بود. قصهی اینکه چطور میشه در دنیای پر از درد و ظلم، هنوز هم به چیزی که دوست داری ایمان داشته باشی، حتی اگه اون چیز عشق یا آرمانت باشه. یک مرد، شاید خستهکننده و کند شروع بشه، اما وقتی به تهش میرسی، دیگه نمیتونی فراموشش کنی. یه داستان از جنگیدن، از ایستادن، و از عشقی که همیشه پا برجا میمونه، حتی وسط همهی این دردها. 0 3 مرجان 1402/3/12 قصه ای یک مرد راسخ و معتقد به عدالت و آزادی 0 4 مهدیه عباسیان 1402/7/23 - یغما گلرویی این کتاب را به شیوه ای متفاوت و کاملا محاوره ای ترجمه کرده است تا برای تمام افراد، ساده و قابل فهم باشد. اما خو گرفتن با این نثر محاوره ای و صفحات پر از اعراب، در ابتدا کار سختی بود. کل محتوای داستان را دوست داشتم. بعضی بخش ها، مخصوصا بخش های مربوط به سال های زندانی بودن آلکوس و شکنجه هایش به قدری قشنگ توصیف شده بود که علاوه بر تصور کردن مکان، درد هر شکنجه را هم می شد حس کرد. - همیشه هر وقت به جنگ فکر می کردم سوالی که ناخودآگاه در ادامه در ذهنم ظاهر می شد این بود که چگونه افرادی که در دل جنگ و مبارزات زندگی می کنند می توانند به ازدواج و عشق فکر کنند؟ و این کتاب پاسخ های جالبی به این سوال داد. - تنها باری که از کشته شدن یک سوسک ناراحت شدم به حدی که اشک در چشمانم حلقه زد در طی روند این کتاب بود. - خواندن این کتاب خیلی طول کشید که نمیدانم به خاطر طولانی بودن و جزئیات بیش از حد و گه گاه کسل کننده ی وصف شده بود یا انتخاب نادرست آن برای مطالعه در روزهای به شدت شلوغ. - چهره ی مردی که پس از اتمام کتاب در ذهن من نقش بست کاملا با "یک مرد" روی جلد متفاوت بود. 0 0