ازدحام بوسه
در حال خواندن
0
خواندهام
10
خواهم خواند
7
توضیحات
آن روز سخت ترین روز پیاده روی من بود. جسمم غر می زد و آن تنبارگی و آسودگی اتاقم را می خواست. یک استراحت مفصل را می طلبید و سرجنگ داشت. من تحمل می کردم، امید داشتم و راست است که امید، نان روزانه آدمیان است. کج دار و مریز با جسمم کنار آمدم.در آینه بافه بافه نرگس می شد ز نظر کلافه نرگس
لیستهای مرتبط به ازدحام بوسه
یادداشتها