معرفی کتاب سانشوی مباشر اثر اوگای موری مترجم فرهاد بیگدلو

سانشوی مباشر

سانشوی مباشر

اوگای موری و 1 نفر دیگر
2.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

ناشر
شابک
9786228137209
تعداد صفحات
73
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        افسانۀ هزار سالۀ بردگی آنجیو و زوشیو، که با داستان سانشوی مباشر اوگای موری در سال 1915 و فیلم کنجی میزوگوچی در سال 1954 شناخته شد، نه‌فقط به‌خاطر پیشینۀ دورودرازش بلکه به‌خاطر سازگاریش با قرن‌ها بازنگری و بازگویی مورد توجه قرار گرفته است‌. با طیب خاطر می‌توان گفت که اگر اوگای موری این افسانه را در قالب نثر امروزی نمی‌ریخت، میزوگوچی داستان سانشو را در هیئت فیلم بازگو نمی‌کرد. سانشوی مباشر رمانس جدایی و میل به رجعت است، میلی که این افسانه را در قرن بیستم به‌سمت دو بازگویی با سبک‌های مختلف سوق داده، یکی سنتی و دیگری مدرن؛ زیرا هر دو، یعنی افسانۀ پریان و ملودرام، در مورد مراحل گذار زندگی افراد در نقش اعضای خانواده، پیش‌فرض‌های مشترکی دارند. همۀ نسخه‌ها از تبعید سیاسی می‌آغازند؛ بنابراین، جای تعجبی ندارد که سیاستْ داستان را در راستای اهداف خود به خدمت گرفته باشد. با اینکه‌ گفتمان عمومی این حکایت را مفید دانسته، اما باید بدانیم که این فقط کشمکش آدم‌ها و دولت‌ها در روایت نیست که داستان را زنده نگه داشته است. جامعۀ متصور اوگای برای اصلاح فقط کافی است چشمانش را باز کند؛ یعنی به تصحیح نیاز دارد، نه برچیدن.

      

یادداشت‌ها

          [ آیا زندگی شکنجه‌ای بیش نیست...؟ ]
‌
• یه کتاب جیبی ۷۳ صفحه‌ای، با یه مقدمه‌ی طولانی که راستش رو بخواین من کامل نخوندم. اما از جایی که داستان شروع شد نتونستم دیگه جمله‌ای رو سرسری رد کنم!
‌
*معذرت میخوام اما هرجور فکر کردم دیدم نمیتونم بدون اسپویل معرفیش کنم🙏🏻*
‌
• کتاب که تموم شد یکم توو شوک بودم‌. گیج بودم که چی شد؟! چرا!؟ چرا سانشوی مباشر اصلا! این شد که قصه‌ رو واسه همکارم که پیشم بود تعریف کردم و بعدش رفتم دنبال سرچ کردن توی گوگل...
تجربه‌ی جالب و جدیدی بود خوندن این کتاب واسه‌ی من. اول اینکه من تاحالا از ادبیات ژاپن چیزی نخونده بودم و تصوری ازش نداشتم. دوم اینکه این داستان یکی از افسانه‌های خیلی معروف ژاپنه و درون‌مایه‌ی تامل‌برانگیزی داشت...
‌
*( اتفاقاً اخیراً با یک دوستِ کتابفروشی که دارم، داشتیم از این موضوع حرف میزدیم که چرا وقتی به کسایی که میان توی کتابفروشی و پیشنهاد کتاب میخوان، کتابی معرفی میکنیم که جدیده یا خیلی دیده نشده، احتمال زیاد گارد میگیره و میترسه سمتش بره! ادبیات ژاپن و روسیه برای من همچین چیزیه، که دارم روش کار میکنم تا بخونمش...)
‌
• افسانه‌ی "بردگی آنجیو و زوشیو" به قلم #اوگای_موری و بعدها با فیلمِ #کنجی_میزوگوچی شناخته شد. 
داستان درباره‌ی زندگی و سرگذشت یک خانواده‌ست. پدری که تبعید شده، مادر جوونی که دو تا بچه‌ی ۱۲ و ۱۴ ساله داره‌ و به نیت رسیدن به جزیره‌ی سادو، جایی که تبعیدگاه پدر خانواده‌ست مادر و بچه‌ها به عنوان برده و جدا جدا فروخته میشن، مادر به جزیره‌ی سادو و بچه‌ها پیش مباشر بی‌رحم و سنگدلی به اسم "سانشو" فرستاده میشن. بعد از کلی سختی کشیدن، زوشیو با کمک و نقشه‌ی آنجیو از عمارت سانشو فرار کرد و آنجیو برای اینکه یه وقت جای برادرش رو لو نده، خودش رو توی رودخونه غرق کرد...زوشیو بعد از سالها به جایگاهی رسید که پدرش داشت (فرماندار تانگو) و یک روز بلاخره مادرش رو توی جزیره‌ی سادو پیدا میکنه...
‌
داستان توی اولین مواجهه به نظر کوتاه و ساده بود، اما وقتی ورق زدم و دوباره خوندمش تمام رنج و غصه و عذابهایی که این آدمها کشیدن، برام مجسم شد و احساساتم رو درگیر کرد.
‌
فیلمش هم بسیار دیدنیه و از اون شاهکارهاییه که بعضی صحنه‌هاش تا مدت زیادی توی ذهن آدم میمونه.
‌
از مهم‌ترین دیالوگ‌های فیلم میتونم اشاره کنم به این جمله:
"ممکنه برای اینکه این مساله رو بفهمی خیلی جوون باشی اما این رو فراموش نکن،
انسان بدون رحم، انسان نیست..."
‌
        

0