یادداشت الناز عطائی
1403/11/13
[ آیا زندگی شکنجهای بیش نیست...؟ ] • یه کتاب جیبی ۷۳ صفحهای، با یه مقدمهی طولانی که راستش رو بخواین من کامل نخوندم. اما از جایی که داستان شروع شد نتونستم دیگه جملهای رو سرسری رد کنم! *معذرت میخوام اما هرجور فکر کردم دیدم نمیتونم بدون اسپویل معرفیش کنم🙏🏻* • کتاب که تموم شد یکم توو شوک بودم. گیج بودم که چی شد؟! چرا!؟ چرا سانشوی مباشر اصلا! این شد که قصه رو واسه همکارم که پیشم بود تعریف کردم و بعدش رفتم دنبال سرچ کردن توی گوگل... تجربهی جالب و جدیدی بود خوندن این کتاب واسهی من. اول اینکه من تاحالا از ادبیات ژاپن چیزی نخونده بودم و تصوری ازش نداشتم. دوم اینکه این داستان یکی از افسانههای خیلی معروف ژاپنه و درونمایهی تاملبرانگیزی داشت... *( اتفاقاً اخیراً با یک دوستِ کتابفروشی که دارم، داشتیم از این موضوع حرف میزدیم که چرا وقتی به کسایی که میان توی کتابفروشی و پیشنهاد کتاب میخوان، کتابی معرفی میکنیم که جدیده یا خیلی دیده نشده، احتمال زیاد گارد میگیره و میترسه سمتش بره! ادبیات ژاپن و روسیه برای من همچین چیزیه، که دارم روش کار میکنم تا بخونمش...) • افسانهی "بردگی آنجیو و زوشیو" به قلم #اوگای_موری و بعدها با فیلمِ #کنجی_میزوگوچی شناخته شد. داستان دربارهی زندگی و سرگذشت یک خانوادهست. پدری که تبعید شده، مادر جوونی که دو تا بچهی ۱۲ و ۱۴ ساله داره و به نیت رسیدن به جزیرهی سادو، جایی که تبعیدگاه پدر خانوادهست مادر و بچهها به عنوان برده و جدا جدا فروخته میشن، مادر به جزیرهی سادو و بچهها پیش مباشر بیرحم و سنگدلی به اسم "سانشو" فرستاده میشن. بعد از کلی سختی کشیدن، زوشیو با کمک و نقشهی آنجیو از عمارت سانشو فرار کرد و آنجیو برای اینکه یه وقت جای برادرش رو لو نده، خودش رو توی رودخونه غرق کرد...زوشیو بعد از سالها به جایگاهی رسید که پدرش داشت (فرماندار تانگو) و یک روز بلاخره مادرش رو توی جزیرهی سادو پیدا میکنه... داستان توی اولین مواجهه به نظر کوتاه و ساده بود، اما وقتی ورق زدم و دوباره خوندمش تمام رنج و غصه و عذابهایی که این آدمها کشیدن، برام مجسم شد و احساساتم رو درگیر کرد. فیلمش هم بسیار دیدنیه و از اون شاهکارهاییه که بعضی صحنههاش تا مدت زیادی توی ذهن آدم میمونه. از مهمترین دیالوگهای فیلم میتونم اشاره کنم به این جمله: "ممکنه برای اینکه این مساله رو بفهمی خیلی جوون باشی اما این رو فراموش نکن، انسان بدون رحم، انسان نیست..."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.