تخران

تخران

تخران

2.8
6 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

5

شابک
9786006889047
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1392/8/21

توضیحات

کتاب تخران، نویسنده مجید اسطیری.

پست‌های مرتبط به تخران

یادداشت‌ها

بسم الله ا
          بسم الله الرحمن الرحیم

یادداشتی که برای این کتاب نوشتم طولانی‌تر از آن است که بشود در قالب یادداشت منتشر کرد
مقدمه یادداشت را همراه امتیاز هر داستان اینجا می‌آورم و کاملش را در قالب پست منتشر می‌کنم.

چهارده داستان کوتاه که غالبا اگر روایت تهران هم نباشند، روایت مردمان تهران جدید هستند(البته شاید بشود گفت روایت مردم دوره مدرنیته‌اند و تهران صرفا گاو پیشانی سفید است). تخران در واقع نامی جدید است برای تهران. شهری که دیگر هیچ بویی از طهران و نه حتی تهران ندارد.

چهارده داستان این کتاب در طول هشت سال(از سال هشتاد و دو تا نود) نوشته شده‌اند. 

نمرات داستان‌ها:
پیراهن پاره پاره‌ی عبدالله: چهار ستاره
ساحل، مزدا، مرگ، سکوت: سه ستاره
آن پاییز شدید: سه ستاره 
صفر چهار: صفر ستاره
بیا برویم به چهل و یک سال بعد: یک ستاره
ژان پیاژه بی ژان پیاژه: پنج ستاره 
زهرمار: چهار ستاره
میگوئل! آه، آه، میگوئل!: پنج ستاره
تخران: چهار ستاره
دیوار به دیوار: دو ستاره
خدا کند تو هیچ خواب خوبی نبینی: دو ستاره
عقب: دو ستاره
غول سرخ شش طبقه: سه ستاره
در خانه‌ی سیاه من بمان: یک ستاره

میانگین امتیاز داستان‌ها: 
دقیق: 2٫2857142857
تقریبا: ۲/۵

پ.ن: علت این امتیازها و مختصری در مورد هر داستان را در پست مربوط به کتاب می‌توانید ببینید.
        

3

          این کتاب را چندماه پیش از فیدیبو خریده بودم و بالاخره دل به دریا زدم و وسط مشغله‌های کتابی و غیرکتابی دوتا سه‌تا داستان‌هایش را خواندم و تمام شد.
بعضی داستان‌ها شگفت‌زده‌ام کرد از جهت سوژه، بعضی زاویه‌دید، بعضی پرداخت، بعضی شروع، بعضی پایان‌بندی و شاید بعضی‌های دیگر که حالا در ذهن ندارم.
تعدادی در همین حدی که نوشته شده‌اند راضی‌کننده بودند و تعدادی نه!
نه، چون می‌شد بهتر نوشت‌شان تا داستان‌تر شوند. در وضعیت فعلی بیشتر به یک طرح و فکر اولیه می‌مانند تا داستانی کامل و تمام.
ولی بعضی‌ها تمام تمام‌اند.

چندتایی‌شان از هر دو دسته، چشمم را گرفت ولی یکی بیشتر از همه: پیراهن پاره‌پاره عبدالله.

پ.ن۱: ارتباط من با آقای اسطیری، ارتباط شاگرد و استاد بوده و هست. 
پ.ن۲: و چقدر با هر داستان سعی می‌کردم شناختم از شخصیت و تجربه زیسته استاد را در ذهنم بازنگری و کامل کنم🤭 چه تعجب‌ها که کردم!😉 و چه تجربه‌های نازیسته که به تجربیاتم از زندگی اضافه شد!😎
در مجموع از خواندنش راضی هستم و می‌خواهم خیز بردارم برای خواندن رمان‌هایشان.
        

16