معرفی کتاب کشف دیگری همراه با لویناس اثر مسعود علیا

کشف دیگری همراه با لویناس

کشف دیگری همراه با لویناس

3.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

4

ناشر
نشر نی
شابک
9789641850984
تعداد صفحات
262
تاریخ انتشار
1398/9/27

توضیحات

        
این کتاب حاصل اشتیاق و تلاشی است برای شناختن و شناساندن فیلسوفی که می خواهد فارغ از بنیاد نهادن نظامی اخلاقی، «معنا»ی اخلاق و «شرط امکان» آن را دریابد و در این راه به چهره? دیگری می رسد. امانوئل لویناس، فیلسوف فرانسوی لیتوانیایی تبار، که در این کتاب با او در کشف دیگری و جوانب مواجهه با دیگری هم قدم می شویم، متفکری است که از بسیاری جهات در حلقه? فلاسفه? غرب سیمایی غریب دارد. گویی غیریت یا دیگربودگی نه تنها مضمون غالب اندیشه های اوست بلکه در سیمای خود این اندیشه ها نیز پدیدار شده است. آیا می توان از زبان او شنید که آدمی در برابر دیگری مسئولیت نامتناهی دارد و حتی مسئول خطاهای اوست، و از غرابت این اندیشه دچار اعجاب نشد؟ آیا می توان در آثار او خواند که «اخلاق فلسفه? اولی است» و بداعت و غرابت را از این کلام استشمام نکرد؟

      

یادداشت‌ها

          تجربۀ هنری و تجربۀ فلسفی؛
چرا برای «فهم» عجله داریم؟

0- مختصر خواهم نوشت و این متن بیشتر در باب مواهبِ "در تعلیق قراردادنِ فهم" و مختصرنویسی است.

1- قدم زدن در چند مسیر، من را به درگاه این کتاب رساند. وقتی بحث از پدیدارشناسی و اخلاق باشد، نامِ لویناس را خواهید شنید. وقتی بحث از فلسفه و پدیدارشناسی باشد، نام مسعود علیا به گوش شما خواهد خورد. ترکیبِ این دو مسیر شد راهورِ من در رسیدن به این کتاب.

2- خواندن این کتاب برای تجربه‌ای خاص بود. این کتاب ماهیتی رازآمیز داشت و به عنوان یک متنِ فلسفی، فلسفی بودن خود را جار می‌زد. به نظرم این مورد می‌تواند مهم باشد؛ هر متنی باید نوعیت خود را نشان بدهد. خیلی ساده، شعریت و ادبیت برای یک متنِ ادبی/شعر از اهمیت بسیاری برخوردار است. بالاخره باید بفهمیم که با متنی ادبی مواجه هستیم نه یک جستار. متنِ فلسفی نیز می‌تواند چنین فیگوری به خود بگیرد، فیگوری از فلسفی‌بودن و اشاره به مسائل فلسفی داشتن.
در کنار این، نباید با ماهیتِ نقادانه و تحلیلیِ ذهنِ فلسفی با این کتاب مواجه شد. احتمال دارد ذهنِ منظمِ فلسفه‌خوان و درگیر با فلسفه، یا در نخستین قدم‌های خواندنِ این کتاب، ترکِ رَه کند، یا صرفا کورمال کورمال از میان هنریت، اگزجره بودن و خلاف‌آمد بودنِ این اثر و ایده‌های لویناس حرکت کند، حرکتی کور به هیچ! موضعِ ما به لویناس و این کتاب باید چنان باشد که موضعِ مسعودِ علیای نویسنده بوده است. در بندِ پایانیِ این کتاب و در موخره داریم:
 «تجربهٔ اثر هنری تجربه‌ای است که "امکانِ دیدن و لمس کردن نیست بلکه غیرممکن‌بودنِ ندیدن است". تردیدی ندارم که تجربۀ مواجهه با اندیشۀ لویناس برای من [مسعود علیا] تجربه‌ای از این جنس بوده است.»

3- فعلا نمی‌خواهم از محتوا/Material این کتاب چیزی به میان بیاورم. چون «بیان» این محتوا باید از «فهم» ریشه بگیرد که برای «فهم» این اثر هیچ تعجیلی ندارم و به خود و فهمِ خود، رخصت خواهم داد تا بیشتر با پدیدارشناسی، لویناس و کلیتِ فلسفه مواجه شوم که بتوانم آنگونه که بایسته است با فهمِ اثر مواجه شوم.

4- یکی از مباحثِ جذاب در مواجه با لویناس و هایدگر - که هرکدام در دو ساحت علیه تاریخ فلسفۀ غرب قدعلم کرده اند - این است که باید با تسلطی نسبی (چه کسی می‌تواند به تسلط کامل برسد؟) به تاریخ فلسفۀ غرب داشته باشیم. چرا باید تسلط داشته باشیم؟ زیرا که هایدگر در حیث متافیزیکی بنیان‌برانداز بود و لویناس در اخلاق و فلسفۀ اخلاق. برای اینکه این رخدادهای خارقِ عادتِ تاریخِ فلسفۀ غرب را بفهمیم، بدیهی است که باید بدانیم آن تاریخی که اینان علیه یا برای آن قد علم کرده اند، دقیقا چیست.
بدین جهت، هیچ تعجیلی در فهم این کتاب و لویناس ندارم.

5- در این اندک مواجهه‌ای که با پدیدارشناسی داشته ام، فهمیده‌ام که باید پدیدارشناسی را «اعمال» کرد و نه چیزِ دیگر. یعنی «روش» پدیدارشناسی روشی نیست که در مواجهۀ منطقی و صوری بتوانیم حدود آن را متعین و از این مسیر آن را فهم کنیم؛ بلکه پدیدارشناسی چیزی است که در کنش و ساحت اعمال و شناخت است که خود را عیان می‌کند. خیلی ساده، اگر پدیدارشناسی خواندید و «نگاه»، «منظر» و «روش» شما به دنیا و مافیها دچار تغییر و اعوجاج از عادتِ پیشین نشد، یعنی احتمالا متوجه نشده اید که با چه طرف هستید. پس از کتابِ «فاصله‌ها؛ راز همدلی چیست» از مایبام، کتابِ «متن‌ها و خواننده‌ها؛ جستارهایی در پدیدارشناسیِ خواندن» و حتی کتابِ مقدماتیِ «پدیدارشناسی» از زهاوی، مدخلِ استنفوردِ «ماکس شلر» و همین کتابِ «کشف دیگری همراه با لویناس» از علیا، فهمیده ام که پدیدارشناسی در «نحوۀ» مواجهه ما با عالم تاثیر خواهد گذاشت و کاری خواهد کرد که جوری باشیم که جهان خود را بر ما به گونه‌ای دیگر نمایان کند.
برای مثال:

6- لویناس در این کتاب به صورت کلی به دنبال این است که نشان بدهد سوژه و این خودی که داریم، «فی‌نفسه» یا «لنفسه» به این مرتبۀ سوژگی نمی‌رسد و از حیثِ «لغیره» بودن و سو به سمتِ «دیگری» داشتن است که به این مرتبۀ سوژگی می‌رسیم. یعنی عطفِ به دیگری بودن است که خود بودن را معنا می‌کند. خیلی نمی‌خواهم از شئون این ادعا، بنیان‌برافکن بودن، پیچیدگی‌های آن و محتوای آن چیزی بگویم، می‌خواهم به همان نقلِ قولِ اساسی در این مرتبه از خوانش بگویم که بالاتر به آن اشاره کردم:
«تجربهٔ اثر هنری تجربه‌ای است که "امکانِ دیدن و لمس کردن نیست بلکه غیرممکن‌بودنِ ندیدن است"»
یعنی چه؟ وقتی با ایده‌های لویناس برای بار نخست مواجه می‌شوید باید عطف توجه کنید به این مورد که باید نحوۀ نگاهِ پدیدارشناسانه را از اثر درک کنید. یعنی نباید به دنبالِ لمسِ کردنِ تمامِ ایدۀ کتاب که از قضی حداقل در مراتبِ نخست مواجه غیرممکن است باشید، بلکه باید بفهمید که پس از خواندن خواهید فهمید که «ندیدنِ» دیگری و عطف توجه نکردن به آن برایتان غیرممکن خواهد شد. یعنی خواهید فهیمد که دیگری آن‌چنان اساسی خود را بر جهانِ تو پرتاب خواهد کرد که ندیدنِ ممتنعِ بذات شود!
احتمالا کتابِ «دیگردوستیِ موثر» از پیتر سینگر یک آزمایش خوب باشد که ببینم این «نگاهِ» که صحبت آن را کرده ام، چگونه در من اثر کرده است.

پدیدارشناسی همین است، آثار، تجربه‌ها و نحوه‌های مختلفِ بودن را فرا می‌خواند که جوری دیگر مورد توجه قرار بگیرند و شاید در یک کلام، صرفا «عطفِ توجه» قرار بگیرند.

7- علتی که باعث شد در خواندنِ کتاب ثابت قدم شوم، علاوه‌بر محتوای خلاف‌آمدِ مشهور بودنِ کتاب، دیدن اسامیِ آشنا در کتاب بود. برای مثال، وقتی دیدم «سایمون کریچلی»، فیلسوفِ کچلِ فوتبالیِ بانمکِ دوست‌داشتنی، این چنین درگیر لویناس است، «هیلاری پاتنم»، فیلسوفِ تحلیلیِ دقیق و استخوان‌دار، و چندین نامِ دیگر این چنین با جهانِ فلسفۀ لویناس درگیر بوده اند، متوجه شدم که باید جدی‌تر باشم با لویناس، چون فلاسفه‌ای که جدی‌شان می‌گیرم، لویناس را این چنین مورد توجه قرار داده اند.

8- از موارد بسیار مهمِ این کتاب «تالیفی» بودنِ آن است. این کتاب ماحصلِ تز دکتری مسعود علیاست. واقعا کیفیتِ این کتاب در حد آثارِ خوبِ تالیفیِ غربی است؛ آثار انتشارات‌های مهمی مثلِ راتلج، پلیتی، آکسفورد و استنفورد و... . ولی این مورد یک غم را در خود دارد، علیا دیگر ننوشت. به فراخور دانشگاه چند پایان‌نامه‌ای علیا یافت خواهد شد (یکی دو فقرۀ جذاب هم در آن میان هست)، اما خب، علیا مترجم شده است و عجب مترجمی شده است. خدمتی که علیا و چند تنِ دیگر از مترجم‌های مختلف در سنت‌های فلسفی مختلف (فلسفۀ تحلیلی (کم ترجمه‌ است اتفاقا)، ایده‌آلیسم آلمانی و پدیدارشناسی و...) به «امکان» فلسفه‌ورزی در ایران کرده اند از چشم هیچ ناظری پنهان نخواهد بود؛ اما می‌توان از ضرورت تالیف هم گفت.
البته بسیار از ترجمه‌های علیا، مشخصا ترجمه‌هایی که از آثار اساسیِ پدیدارشناسی و... ، مثل «پدیدارشناسی ادراک» از مرلوپونتی، «از وجود به موجود»، «وضع بشر» و «حیات ذهن» از هانا آرنت دارد آنقدر اساسی و مهم است که بسیاری می‌توان از آن گفت.
ولی ضرورتِ تالیف یا بهتر است بگویم «تمنای تالیف» چیزی است که این کتاب از علیا باری دیگر مثلِ پتک بر صورتم کوفت.


پی‌نوشت: واقعا مختصر نوشته ام و هیچ ننوشته ام :)))
        

40