معرفی کتاب نان سال های جنگ: مروری بر نقش زنان روستای صدخرو سبزوار در پشتیبانی جنگ اثر محمود شم آبادی

نان سال های جنگ: مروری بر نقش زنان روستای صدخرو سبزوار در پشتیبانی جنگ

نان سال های جنگ: مروری بر نقش زنان روستای صدخرو سبزوار در پشتیبانی جنگ

محمود شم آبادی و 2 نفر دیگر
3.2
8 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

2

شابک
9786226689083
تعداد صفحات
192
تاریخ انتشار
1399/5/28

توضیحات

کتاب نان سال های جنگ: مروری بر نقش زنان روستای صدخرو سبزوار در پشتیبانی جنگ، گردآورنده محمود شم آبادی.

یادداشت‌ها

Soli

Soli

20 ساعت پیش

          خوندنش خیلی طول نکشید، شاید یک ساعت؟ کم‌تر؟ نمی‌دونم. هرچی بود بدم نیومد.
یادمه کلاس دهم که بودیم، تو هفته‌ی دفاع مقدس یه جور گروه نمایش یا همچین چیزی آوردن تو مدرسه‌مون. حرفاشون رو دقیق یادم نمیاد، ولی کلیتش این‌طوری بود که یکی از شخصیتا به ما اشاره کرد و گفت "برای این دختربچه‌ها که چیزی از جنگ نمی‌دونن و کاری هم از دستشون برنمیاد، چی می‌خوای بگی که بفهمن؟" و شخصیت مقابلش گفت "این‌طوری نگو، تو سال‌های جنگ همین خانما بوده‌ن که تو پشت جبهه جنگیده‌ن، همونا بوده‌ن که پوتینای رزمنده‌ها رو واکس زده‌ن".
الان درست یادم نمیاد چرا اون موقع این‌قدر از شنیدن این حرفا عصبانی شدم. شاید چون جوری اون جمله رو گفت که انگار از دست زن‌ها کاری به جز واکس زدن پوتین برنمیاد؟ نمی‌دونم.
موقع خوندن این کتاب، یاد اون روز افتادم. شاید حتی اونایی که برای ما صحبت کردن هم نمی‌دونستن که یه عده تو نقطه نقطه‌ی کشور، چه‌جوری شبانه‌روزی کار کرده‌ن بدون این‌که کسی یه متشکرم ساده بهشون بگه.
        

0

          دفاع مقدس آن¬قدر ابعاد گسترده داشته و دارد که می¬توان هزاران کتاب درباره¬ئ آن نوشت. خود من  همیشه به سمت ادبیات این حوزه کشش داشته و دارم. چه داستان و رمان دفاع مقدس باشد و چه مستندنگاری. در نگاه اول، کلیت ماجرا یک امر تکراری و کلیشه¬ای است و به نظر می¬رسد که دیگر حرف تازه¬ای باقی نمانده اما با توجه به همان ابعاد وسیع، قطعاً حرفهای ناگفته¬ئ زیادی هست که شاید به دلیل گذشت زمان و از دست رفتن شاهدان عینی فرصت ثبت و ضبط این خاطرات و حوادث از دست برود. مخصوصاً خاطراتی که مستقیم به میدان جنگ ربط ندارد. خاطرات جذاب پشت جبهه. آنهایی که آذوقه فراهم می¬کردند، لباس می¬دوختند و دعا می¬کردند. زنان و مردانی که پشت جبهه¬ها نبودند پشتیبان جبهه¬ها بودند. مادران، خواهران، همسران و دخترانی که تکه¬ای از وجودشان را می¬کندند و راهی جبهه می¬کردند. دل¬شان را به دل حضرت زینب(س) گره می¬زدند و در فراق مردانشان در خفا اشک می¬ریختند اما در حضور دیگران خم به ابرو نمی¬آوردند. آنها هم در میدان خودشان می¬جنگیدند. جنگ با خودی¬هایی که با زبان خاردارشان طعنه می¬زدند « به شما پول می-دهند! لابد حقوق دارید که این کارها را انجام می¬دهید» اما چه کاری؟ نان پختن و قند شکستن و لباس دوختن برای رزمنده¬ها. چقدر این عبارت آشناست.« پول می¬گیرید» همین اواخر خیلی¬هامان این عبارت را درباره¬ئ مدافعین حرم شنیدیم. اما نمی¬دانستم که این عبارت ریشه در گذشته دارد و هرکه قصد خدمت بی-مزد و منت داشته باشد ناگزیر باید این طعنه را به جان بخرد. چه یک مدافع حرم باشد چه یک زن روستایی اهل روستای صد خَرو. روستایی که زنانش با جان و دل پشتیبان جبهه¬ها بودند. محمد اصغرزاده پای صحبت تعدادی از این بانوان ارجمند نشسته و محمود شم¬آبادی این گفتگوها را در کتابی با نام « نان سالهای جنگ»  گردآوری و تدوین کرده است. خاطرات، بسیار ساده و صمیمی نوشته شدند. در نگاه اول شاید به نظر برسد فقط با تعدادی روایت کوتاه مواجه هستیم. اما  ترتیب و توالی روایت¬ها بر اساس زمان وقوع حوادث از پیش از انقلاب تا زمان رحلت حضرت امام(رح) و نوع روایت¬ها در کل، یک قصه¬ئ شیرین را شکل داده. به علاوه اینکه از همین خاطرات کوتاه و ساده می¬توان مفاهیم عمیقی برداشت کرد.
        

0