معرفی کتاب مادربزرگ من اثر فتحیه چتین مترجم مژده الفت مادربزرگ من فتحیه چتین و 1 نفر دیگر 4.0 5 نفر | 4 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 5 خواهم خواند 7 خرید از کتابفروشیها ناشر نشر مد شابک 9786229254677 تعداد صفحات 164 تاریخ انتشار 1403/1/1 توضیحات این کتاب تصویری است از زندگی آدمهایی که ظلم ظالم و جور صیاد آشیانشان را بر باد میدهد، آنها را از خانه و خانواده جدا میسازد و سرنوشتی عجیب و دردناک برایشان رقم میزند_ بازماندگانی از خیل راندهشدگان. عمومی بریدۀ کتابهای مرتبط به مادربزرگ من اسماء 1403/11/14 مادربزرگ من فتحیه چتین 4.0 4 صفحۀ 51 0 47 لیستهای مرتبط به مادربزرگ من مسیح ریحانی 1403/12/25 کتابهایی که از سال ۰۳ با خودم میبرم... 22 کتاب در این لیست سعی کردهام بهترین کتابهایی که در سال ۰۳ خواندهام، را بیاورم. 0 9 نگار کریمی 1403/12/24 عیدی کتابی 11 کتاب من با هدیه گرفتن این کتاب ها، مقداری خوشحال تر میشم💙 0 10 یادداشتها محبوبترین جدیدترین اسماء 1403/11/15 فکر میکنی مادربزرگت رو واقعاً میشناسی؟ فتحیه چتین سالها فکر میکرد مادربزرگش، سحر، یه زن مسلمون و ترک بوده، تا اینکه یه روز خودش تصمیم میگیره واقعیت رو بگه: اون در واقع یه دختر ارمنی به نام هرانوش بوده که توی نسلکشی ۱۹۱۵ خانوادهاش رو از دست داده و به اجبار توی یه خانوادهی ترک بزرگ شده. توی این داستان واقعی، همراه با فتحیه دنبال خانوادهی مادربزرگش توی آمریکا میگردیم، پیداشون میکنیم و از نزدیک میبینیمشون، اما متأسفانه قبل از این دیدار، مادربزرگ رو از دست میدیم. کتاب خوشخوانه و میشه یکی دو روزه تمومش کرد، اما درد و رنجی که از خودش جا میذاره، احتمالاً همیشه موندگاره... تو طول تاریخ، چقدر خاطره سرکوب شده، چقدر هویت دزدیده شده و چقدر آدمها وادار شدن که سکوت کنن؟ کتاب رو پیشنهاد میکنم، امیدوارم که لذت ببرید. 0 34 مسیح ریحانی 1403/12/23 «مادربزرگ من» یک ناداستان است، یک ناداستانِ عمیق، تاثیرگذار و بُهتآور. تصور اینکه در روزگاری نهچندان دور، در همسایگیمان چنین جنایتهایی رخ داده است، دور از ذهن است! نقل است که نویسندهی شهیر کشورمان محمدعلی جمال زاده در سفرش از بغداد و حلب به سمت استانبول شاهد عینی بخشی از این ماجرا بوده است، چنانکه نوشته است: «صدها زن و مرد ارمنی را با کودکانشان به حال زاری به ضرب شلاق و اسلحه پیاده و ناتوان به جلو میراندند. دختران ارمنی موهای خود را از ته تراشیده بودند و کاملا کچل بودند و علت آن بود که مبادا مردان ترک و عرب به جان آنها بیفتند.» بلی! «مادربزرگ من» روایتگر نسلکشی ارامنه در ترکیه است. در انقلاب ترکان جوان در سال ۱۹۰۸ حزب اتحاد و ترقی به قدرت میرسد و خیلی زود چهرهی واقعی خود را نشان میدهند و دست به فاجعهای میزنند که خیلی از ما از آن بیخبریم. «فتحیه چتین» در این اثر به سرگذشت مادربزرگاش «هرانوش» میپردازد که هویت واقعیاش را تا سالهای منتهی به مرگاش پنهان کرده و در قامت «سحر خانم»، زنی مسلمان به ادامهی حیات پرداخته بود. در جریان نسلکشی ارامنه «هرانوش» از خانوادهاش جدا میافتد و توسط خانوادهای ترک به فرزندخواندگی گرفته میشود، هر چند که پدرخواندهاش سعی میکرده او را مثل دختری که هیچگاه نداشته، دوست بدارد اما مادرخواندهاش همواره او را به چشم کلفتی میدیده و همین موضوع تاثیر بسیاری در روان «هرانوش» داشته است. باری «هرانوش» با هویتی دروغین بزرگ میشود، تشکیل خانواده میدهد و پس از دههها زندگی در جامعهای با فرهنگ و مناسبات اسلامی، در سالهای پایانی عمرش تصمیم میگیرد که زبان به روایت گشوده و با نوهاش درد دل کند؛ از تمام آنچه که بر او در این سالها رفته است. آنچه «هرانوش» و کودکانی مانند او در طی آن دوران از سر گذراندهاند، حقیقتا هولناک است و شاید ادامهی زیستن با هویتی دروغین از آن هولناکتر. 0 0 سامان 1403/9/30 مادربزرگ نویسنده کتاب، در اواخر عمر تصمیم میگیره راز دلش رو به نوهاش بگه و اطلاعاتی از زندگیاش بگه که تا به حال به کسی نگفته.البته مادر و خاله های نویسنده از این اطلاعات هولناک خبر داشتند، اما نویسنده معتقده با این همه جزئیات فقط و فقط برای او تعریف شده. آنچه در سرگذشت تلخ و سخت مادربزرگ آمده کشتار وحشیانه ارمنیان توسط عثمانیهاست. روایتی از یک ظلم و جنایت بزرگ. و حالا نویسنده در کتاب به صورت غیر خطی اما روان و ساده به بیان زندگی مادربزرگش میپردازه. کتاب توسط نشر مد و با ترجمه روان خانم الفت به چاپ رسیده.نشر مد سال 1401 تاسیس شد و تو این مدت کتابهای خوب با مترجمان خوب و جلدهای جذاب به مخاطبان ارائه داده.امیدوارم این روند رو با کیفیت بیشتر ادامه بدند. 0 0 مبینا 1403/8/25 روایت رابطه نوه و مادر بزرگی که بعد از سالهای زیادی در اخرین روزهای زندگیش پرده از زندگی سخت و دشواری که داشته برمیداره... از اون کتابایی بود که باهاش بغض کردم .... 0 2